کلمه جو
صفحه اصلی

مشی


مترادف مشی : تدبیر، راه، رفتار، روال، روش، سیاست، شیوه، طریقه، رفتن، راه رفتن، ره نوردی، راه پیمایی، مسیر، خط سیر

برابر پارسی : روند، روش، راه، شیوه، روال

فارسی به انگلیسی

tack


tack, gait, policy, walking

walking, gait


فارسی به عربی

عصابة , مسمار , نظرة

عربی به فارسی

راه رفتن , گام زدن , گردش کردن , پياده رفتن , گردش پياده , گردشگاه , پياده رو , پياده روي , قدم زدن


فرهنگ اسم ها

اسم: مشی (پسر) (پهلوی، اوستایی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mashi) (فارسی: مَشی) (انگلیسی: mashi)
معنی: نام نخستین مرد در فرهنگ ایران باستان برابر با آدم در اسطوره های سامی

مترادف و متضاد

tack (اسم)
مشی، رویه، خوراک، پونز، میخ سرپهن کوچک

behavior (اسم)
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

modus operandi (اسم)
طرز عمل، مشی، روش کار

gait (اسم)
مشی، گام، یورتمه روی، قدم رو رفتن

behaviour (اسم)
سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

walking (اسم)
مشی

تدبیر، راه، رفتار، روال، روش، سیاست، شیوه، طریقه


رفتن، راه‌رفتن


ره‌نوردی، راه‌پیمایی


مسیر، خطسیر


۱. تدبیر، راه، رفتار، روال، روش، سیاست، شیوه، طریقه
۲. رفتن، راهرفتن
۳. رهنوردی، راهپیمایی
۴. مسیر، خطسیر


فرهنگ فارسی

راه رفتن ، رفتار، روش
۱- ( مصدر ) رفتن راه رفتن ۲- ( اسم ) روش رفتار . یاخط مشی . راهی که در پیش دارند خط سیر . ۳ - روش شخص درزندگی طریقه .
داروی مسهل

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - (مص ل . ) راه رفتن . ۲ - (اِمص . ) روش ، رفتار. ، خط ~ ۱ - راهی که در پیش دارند، خط سیر. ۲ - روش شخصی در زندگی ، طریقه .

لغت نامه دهخدا

مشی. [ م َش ْی ْ ] ( ع مص ) رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان علامه جرجانی ). رفتن به نرمی. ( غیاث ). گذشتن بر روی پایهای خود و رفتن. ( ناظم الاطباء ). حرکت دادن پایها و نقل آنها از مکانی به مکانی دیگر خواه تند باشد خواه آهسته. ( از اقرب الموارد ). || خداوند مواشی بسیار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || راه یافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).راه یافتن. قوله تعالی : نوراً تمشون به . || سخن چینی نمودن. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) روش. ( مهذب الاسماء ). رفتار. روش. ( یادداشت مؤلف ). روش و رفتن.
- خط مشی ؛ روش کار. مسیر کار و نحوه اجرای امری.
- مشی کردن ؛ راه رفتن. ( ناظم الاطباء ).
|| گردش. ( یادداشت مؤلف ).

مشی. [ م َ شی ی ] ( ع ص ، اِ ) داروی مسهل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- دواء مشی ؛ کارکن. مسهل.

مشی . [ م َ شی ی ] (ع ص ، اِ) داروی مسهل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- دواء مشی ؛ کارکن . مسهل .


مشی . [ م َش ْی ْ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رفتن به نرمی . (غیاث ). گذشتن بر روی پایهای خود و رفتن . (ناظم الاطباء). حرکت دادن پایها و نقل آنها از مکانی به مکانی دیگر خواه تند باشد خواه آهسته . (از اقرب الموارد). || خداوند مواشی بسیار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || راه یافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).راه یافتن . قوله تعالی : نوراً تمشون به . || سخن چینی نمودن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) روش . (مهذب الاسماء). رفتار. روش . (یادداشت مؤلف ). روش و رفتن .
- خط مشی ؛ روش کار. مسیر کار و نحوه ٔ اجرای امری .
- مشی کردن ؛ راه رفتن . (ناظم الاطباء).
|| گردش . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

۱. راه رفتن.
۲. رفتار، روش.

دانشنامه عمومی

مِشی یا ای یا هان یا مانما (به ژاپنی: 飯、めし、いい、はん、まんま) یا به صورت مؤدبانه گُوهان خوراکی است که پختن غلاتی مانند برنج، گندم، جو، چاودار و یولاف و غلات تیرهٔ ارزن تهیه شده باشد. روش پختن آن اینست که مقدار نسبتاً زیادی آب به این غلات افزوده و تا زمانی که آب آن کاملاً برچیده شود؛ این غلات پخته می شوند. به عبارت دیگر به خوراکی که از بخارپز کردن این غلات به دست می آید، گوهان گفته می شود. بطورکلی به غذا نیز در زبان ژاپنی گوهان گفته می شود. در زبان کنونی مردم ژاپن، این واژه بخصوص به برنج ژاپنی پخته شده، اشاره دارد.
هر پیمانهٔ مخصوص برنج گنجایش ۱۸۰ میلی لیتر آب یا ۱۵۰ گرم برنج را دارد. بطور تقریبی برای ۲ نفر یک پیمانه و نیم برای ۳ نفر ۲ پیمانه و برای ۴ نفر ۳ پیمانه برنج لازم است.
برنج را چند بار تا وقتی که آب آن از حالت سفیدی به شفافی تغییر یابد باید شست.
برنج را بعد از پخته شدن یکبار بهتر است بهم زد.
برنج باقی مانده را برای استفاده در روز بعد در یخچال و برای روزهای بعد در فریزر نگهداری می شود. قبل از مصرف این برنج را می توان در مکروویو گرم کرد.
امروزه در ژاپن گوهان عموماً توسط پلوپز پخته می شود؛ هر چند که پخت آن بر روی گاز نیز رواج دارد.
در گذشته برای پاک کردن سبوس از برنج شستن برنج به صورت چنگ زدن با سابیدن آن همراه با فشار انجام می شد، اما امروزه برنجی که عرضه شده توسط دستگاه سبوس آن پاک شده و شستن برنج مانند زمان های گذشته دشوار نیست. در برخی از مراکز تهیه گوهان برای شستن برنج دستگاه های مخصوصی وجود دارد. در نوعی برنج به نام موسن مایی که در بازار عرضه می شود، نیازی به شستن برنج نیست.
برای پخت برنج در ارتفاع بالاتر از ۲۵۰۰ متر بهتر است به جای پلوپز از زودپز استفاده شود. بخاطر اینکه نقطه جوش آب در ارتفاع بالا تقلیل پیدا کرده و در این ارتفاع به ۹۴ درجه می رسد و در این شرایط برنج به خوبی پخته نمی شود.

پیشنهاد کاربران

( مَشی )
نام منطقه جنگلی و تاریخی با قدمت بیش از ۲۰۰ سال که در ضلع جنوب شرقی شهرستان گلوگاه_استان مازندران قرار دارد و تنها راه ارتباطی به پل تاریخی عباسی و مسیر سنگ فرش عباسی که در دوره شاه عباس ساخته شده میباشد.

در فرهنگ واژگان پارسی پهلوی:
ُمشیَتن= moŝitan ـ1ـ ناقص ـ ضعیف شدن 2ـ منحرف شدن، انحراف پیدا کردن 3ـ حرکت ـ تغییر
کردن


کلمات دیگر: