کلمه جو
صفحه اصلی

هزوارش

فرهنگ فارسی

شرح وتفسیر، خواندن کلمهای غیراز آنچه که بخوانند
(اسم ) (اصطلاحا ) کلماتی که اززبان آرامی ماخوذاست ودرکتیبه ها وکتابها ورسایل پهلوی بخط پهلوی ثبت میشده ولی درموقع قرائت ترجم. پهلوی آن خواندهمیشده.

لغت نامه دهخدا

هزوارش.[ هَُ زْ رِ ] ( اِ ) زوارش. از مصدر اوزوارتن به معنی بیان کردن ، تفسیر نمودن و شرح دادن است. و به همین معنی در نامه های پهلوی ، چون دینکرد و بندهش و نامکیهای منوچهری و وچیتکیهای زادسپرم و شکندگمانیک ویچار، و در نوشته های پهلوی تورفان ایزوارتن به کار رفته است ، بنابراین اسم مصدر اوزوارش ( هزوارش ) در پهلوی به معنی شرح و تفسیر و توضیح و بیان است. در سراسر نوشته های پهلوی چه در سنگ نبشته ها و چه در گزارش پهلوی اوستا ( = زند ) و در نامه های پیش از اسلام و پس از اسلام ، به استثنای آثار مانوی تورفان ، هزار کلمه سامی ازلهجه آرامی به کار رفته است. به این گونه کلمات که فقط در کتابت می آمده و به زبان رانده نمی شد هزوارش نام داده اند، به عبارت دیگر هزوارش ایدئوگرام یا علامت و نشانه ای بوده به هیئت یک کلمه آرامی که به جای آن در خواندن ، یک کلمه ایرانی می نشاندند. مثلاً به جای آن ایدئوگرامهایی که بایستی به لهجه آرامی «شیدا، جلتا، ملکا، شپیر و یقیمون » بخوانند معادل آنها را که لغات ایرانی «دیوانه ، پوست ، شاه ، وه = به ، استادن »باشد به زبان می آوردند. اگر اصلاً یاد کردن اینگونه لغات هزوارش در فرهنگهای فارسی لازم باشد نگفته پیداست که باید ریشه و بن آنها را از همان زبان آرامی یا زبانهای دیگر سامی چون سریانی و عبری و بالاتر از آنها در زبانهای بابِلی و آشوری و آکدی به دست آورد. معادل بسیاری از آنها در زبان عربی هم که از خویشاوندان این زبانهای سامی است ، موجود است. همین کلمات آرامی است که در برهان قاطع از لغات زند و پازند یاد گردیده است. ( از مقدمه برهان قاطع چ معین ص دوازده ).

فرهنگ عمید

خواندن کلمه ای با تلفظی غیر از آنچه نوشته شده، بعضی کلمات آرامی که در موقع خواندن ترجمۀ پهلوی آن را به زبان می آوردند، مثلاً به جای جلتا می خواندند پوست و به جای ملکا می خواندند شاه.

دانشنامه عمومی

هُزوارِش یا اُزوارش در نوشته های پهلوی به واژه ها یا بخش هایی از یک واژه گفته می شود که به زبان آرامی و به خط پهلوی نوشته می شد اما هنگام خواندن آن ها برابر پارسی میانه آن ها تلفظ می شد. این کلمه نخستین بار به صورت «زوارش» در کتاب الفهرست ابن ندیم به کار رفته است.
ابراهیم پورداوود؛ آناهیتا
اولین کتابی که هزوارش های پهلوی را گردآوردی نمود، فرهنگ پهلویک بود. در این فرهنگ حدود ۵۰۰ هزوارش، که در نوشته های پارسی میانه زردشتیان با خط پهلوی بکار می رفته، و معنی آن ها به پازند آمده است. این فرهنگ احتمالاً یا در اواخر دورهٔ ساسانی یا در قرن سوم هجری تألیف شده است
برای نمونه ملکا نوشته می شد و شاه خوانده می گشت. ابن مقفع می گوید که اگر کسی بخواهد گوشت بنویسد،lxm نوشته و gōsht می خواند و نان را bsrh نوشته و نان می خواندند. در تمام متن های پهلوی هزار و دویست هزوارش شناخته شده اند.
هزوارش یک عادتِ خطی است و نه، یک عادت زبانی، از این رو با وام واژه تفاوت دارد و این واژه ها، نباید به عنوان لغات آرامیِ دخیل در پهلوی دانسته شوند.

(هُ رِ) تفسیر و شرح.


پیشنهاد کاربران

در زبان پهلوی برخی واژه ها غیر از شکلی که باید مطابق الفبا نوشته شوند به شکل دیگری هم نوشته می شوند که این شکل های دگرگون را هزوارش گویند

هزوارش یا زوارش صرفاً مرتبط با واژگان پارسی ندارد، بلکه در زبان های اروپایی نیز وجود دارد.
هزوارش یعنی به شکلی نوشته می شود و به طریقی دیگر خوانده می شود.
کلماتی چون خواهر که خاهر خوانده می شود.
Knife که نایف خوانده می شود.

واژه های که به زبان آرامی نوشته میشدند ودر هنگام خوانش معادل پهلوی را به کار میبردنند


کلمات دیگر: