ناخستو
فارسی به انگلیسی
denier
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه اقرارنکند منکر: یکی پند خوب آمد از هندوان بران خستوانند نا خستوان ... ( ابوشکور ) ۲ - آنکه بوجود خدا معترف نیست کافر مقابل خستو.
لغت نامه دهخدا
ناخستو. [ خ َ ] ( ص مرکب ) منکر. آنکه خستو نباشد. که اقرار نکند. که معترف بخدا نباشد :
یکی پند خوب آمد از هندوان
بر آن خستوانند ناخستوان.
بکن نیک و آنگه بیفکن براه
نماینده راه از این به مخواه.
یکی پند خوب آمد از هندوان
بر آن خستوانند ناخستوان.
بکن نیک و آنگه بیفکن براه
نماینده راه از این به مخواه.
ابوشکور.
فرهنگ عمید
آن که اقرار نکند، منکر.
کلمات دیگر: