کلمه جو
صفحه اصلی

علوان

فرهنگ اسم ها

اسم: علوان (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: alvān) (فارسی: علوان) (انگلیسی: alvan)
معنی: بزرگان، ( عربی )، ( اعلام ) ) نام پدر ضحاک که عجم ها به آن مرداس می گفتند، وی از پادشاهان عرب و برادر شداد ابن عماد بود، ) علوان ابن حسین، دارای کنیه ی ابوالیسیر از محدثین، ) علوان قیصر ابن یوسف جبران ( کشیش ) [متولد قمری] صاحب کتاب های تاریخ کتاب مقدس، خلاصة الصرف والنحو، فوائد المجانی لصفی الخطابة والمعانی، المثال لصحیح لکاهن المسیح، مرجز بحث المطلب، ) علوان یوسف لعازاری ( کشیش )، وی تا پیش از سال قمری زنده بود، از جمله آثار اوست: ارج الوطنیة فی حیاة الطوباویة جان دارک الباسلة الفرنسیة، که در سال میلادی در بیروت چاپ شده است، مرقاة المترجم الصفوف العالیة فی الغتین الفرنسیة والعربیة، نام دیگر مرداس پدر ضحاک و نام چندتن از شخصیتهای تاریخی

فرهنگ فارسی

یوسف لعازاری قس وی تا پیش از سال ۱۳۲۸ قمری زنده بود

لغت نامه دهخدا

علوان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) نام پدر ضحاک است که عجمان وی را مرداس میگفتند. وی از ملوک عرب و برادر شدادبن عاد بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 180). صاحب مجمل التواریخ و القصص (ص 26) علوان را فرزند عبیدبن عویج ذکر کرده است .


علوان . [ ع ُل ْ ] (ع اِ) علوان الکتاب ؛ سرنامه . (منتهی الارب ). عنوان آن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).عنوان کتاب و دیباچه و مقدمه ٔ آن . (ناظم الاطباء).


علوان. [ ع ِل ْ ] ( ع مص ) عنوان کردن کتاب ، و دیباچه نوشتن بر آن. ( از ناظم الاطباء ): علونت ُ الکتاب بر کتاب عنوان گذاردم. ( از لسان العرب ).

علوان. [ ع ُل ْ ] ( ع اِ ) علوان الکتاب ؛ سرنامه. ( منتهی الارب ). عنوان آن. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).عنوان کتاب و دیباچه و مقدمه آن. ( ناظم الاطباء ).

علوان. [ ع َل ْ ] ( اِخ ) نام پدر ضحاک است که عجمان وی را مرداس میگفتند. وی از ملوک عرب و برادر شدادبن عاد بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 180 ). صاحب مجمل التواریخ و القصص ( ص 26 ) علوان را فرزند عبیدبن عویج ذکر کرده است.

علوان. [ ع َل ْ ] ( اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالیسیر. محدث است. رجوع به ابوالیسیر شود.

علوان. [ ع َل ْ ] ( اِخ ) ابن عاشق پاشا ( شیخ... ). رجوع به علوان چلبی شود.

علوان. [ ع َل ْ ] ( اِخ ) ابن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حموی. رجوع به علوان حموی شود.

علوان. [ ع َل ْ ] ( اِخ ) قیصربن یوسف جبران. قس ( کشیش ) ( متولد در 1287 هَ. ق. ). وی را تصانیف بسیاری است که از آنجمله است : 1- تاریخ کتاب مقدس. 2- خلاصة الصرف و النحو. 3- فرائد المجانی لصفی الخطابة و المعانی. 4- المثال الصحیح لکاهن المسیح. 5- موجز بحث المطالب. ( از معجم المؤلفین ج 8 ص 136 از تقویم بکفیا ).

علوان. [ ع َل ْ ] ( اِخ ) یوسف لعازاری. قس ( کشیش ). وی تا پیش از سال 1328هَ. ق. زنده بود. از جمله آثار اوست : 1- أرج الوطنیة فی حیاة الطوباویة جان دارک الباسلة الفرنسیة، که در سال 1910 م. در بیروت چاپ شده است. 2- مرقاة المترجم للصفوف العالیة فی اللغتین الفرنسیة و العربیة.( از معجم المؤلفین ج 13 ص 317 از فهرس المؤلفین ).

علوان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالیسیر. محدث است . رجوع به ابوالیسیر شود.


علوان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) ابن عاشق پاشا (شیخ ...). رجوع به علوان چلبی شود.


علوان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) ابن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حموی . رجوع به علوان حموی شود.


علوان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) قیصربن یوسف جبران . قس (کشیش ) (متولد در 1287 هَ . ق .). وی را تصانیف بسیاری است که از آنجمله است : 1- تاریخ کتاب مقدس . 2- خلاصة الصرف و النحو. 3- فرائد المجانی لصفی الخطابة و المعانی . 4- المثال الصحیح لکاهن المسیح . 5- موجز بحث المطالب . (از معجم المؤلفین ج 8 ص 136 از تقویم بکفیا).


علوان . [ ع َل ْ ] (اِخ ) یوسف لعازاری . قس (کشیش ). وی تا پیش از سال 1328هَ . ق . زنده بود. از جمله آثار اوست : 1- أرج الوطنیة فی حیاة الطوباویة جان دارک الباسلة الفرنسیة، که در سال 1910 م . در بیروت چاپ شده است . 2- مرقاة المترجم للصفوف العالیة فی اللغتین الفرنسیة و العربیة.(از معجم المؤلفین ج 13 ص 317 از فهرس المؤلفین ).


علوان . [ ع ِل ْ ] (ع مص ) عنوان کردن کتاب ، و دیباچه نوشتن بر آن . (از ناظم الاطباء): علونت ُ الکتاب بر کتاب عنوان گذاردم . (از لسان العرب ).


دانشنامه عمومی

علوان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شادگان در استان خوزستان ایران است.
فهرست روستاهای شهرستان شادگان
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان دارخوین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶ نفر (۷خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: