مترادف میعاد : نوید، وعده، رانده وو، میعادگاه، وعده گاه، میقات، میقاتگاه، میقاتگه، زمان وعده
برابر پارسی : دیدارگاه، پَشتگاه پَشت درچم، وعده
[rare] rendezvous
assignation, rendezvous, tryst
(تلفظ: mieād) (عربی) محل قرار ملاقات ، وعدهگاه ؛ زمان قرار ملاقات ، زمان وعده ؛ وعده ، قرار .
نوید، وعده
راندهوو، میعادگاه، وعدهگاه
میقات، میقاتگاه، میقاتگه
زمان وعده
۱. نوید، وعده
۲. راندهوو، میعادگاه، وعدهگاه
۳. میقات، میقاتگاه، میقاتگه
۴. زمان وعده
خاقانی .
میعاد. (ع مص ) (از «وع د») وعدة. با همدیگر وعده دادن . (ناظم الاطباء). با یکدیگر وعده کردن . (غیاث ). وعده کردن با همدیگر. (یادداشت مؤلف ). وعدة. (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). قرار. (یادداشت مؤلف ). وعده دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : سلطان از این حدیث سخت بیازرد و رسولان بغراخان را بی قضای حاجت باز گردانید با وعده ٔ خوب و میعادی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537).
- میعاد گذاشتن ؛ میعاد نهادن .قرار گذاشتن . وعده کردن به هم . (از یادداشت لغت نامه ).
- میعاد نهادن ؛ میعاد گذاشتن . عهد بستن . قرار گذاشتن . با هم قرار نهادن .