کلمه جو
صفحه اصلی

سورن


مترادف سورن : آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق

متضاد سورن : پاتک، پدافند، دفاع

فرهنگ اسم ها

اسم: سورن (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: suren) (فارسی: سورِن) (انگلیسی: suren)
معنی: نام سردار دلیر ایرانی، ( اَعلام ) ) ( = سورِنا ) [قرن اول پیش از میلاد] سردار ایرانی، فرمانده سپاهیان ایران در جنگ با روم، که به کشته شدن کراسوس امپراتور روم انجامید [ پیش از میلاد]، سورن بعدها به فرمان ارد اول اشکانی کشته شد، ) یکی از خاندانهای هفتگانه عصر ساسانی که محل اقامت ایشان سیستان و بلوچستان بوده است، ( در اعلام ) نام سردار ایرانی، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان

(تلفظ: suren) یکی از خاندان‌های هفتگانه عصر ساسانی که محل اقامت ایشان سیستان و بلوچستان بوده است؛ (در اعلام) نام سردار ایرانی.


مترادف و متضاد

آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق ≠ پاتک، پدافند، دفاع


فرهنگ فارسی

یکی از خاندانهای هفتگانه عصر ساسانی . محل اقامت افراد این خاندان سیستان بود .
۱ - حمله هجوم یورش . ۲ - غوغا و هیاهوی سپاهیان به هنگام تاخت بر دشمن .
نام خانواده که در دوره اشکانیان دارای قدرت بوده اند

فرهنگ معین

(رَ ) [ تر. ] (اِ. ) هجوم ، حمله .

لغت نامه دهخدا

سورن. [ رَ ] ( ترکی ، اِ ) اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. ( آنندراج ) :
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.
شرف الدین علی یزدی ( از آنندراج ).
ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.
ملا عبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).
و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. ( حبیب السیر ج 3 ص 252 ). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. ( حبیب السیر ).

سورن. [ رَ ] ( اِخ ) نام خانواده ای که در دوره ٔاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود.

سورن . [ رَ ] (اِخ ) نام خانواده ای که در دوره ٔاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود.


سورن . [ رَ ] (ترکی ، اِ) اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج ) :
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.

شرف الدین علی یزدی (از آنندراج ).


ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.

ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر).

فرهنگ عمید

۱. حمله و هجوم، یورش.
۲. (اسم ) غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن.

دانشنامه عمومی

سورن یا سورنا یکی از سرداران سپاه ایران در زمان اشکانیان است. ولی ممکن است به یکی از موارد زیر نیز اشاره داشته باشد:
خاندان سورن، یکی از هفت خاندان ممتاز اشکانی
سمند سورن، مدل تغییر شکل یافتهٔ سمند معمولی و سمند LX

دانشنامه آزاد فارسی

سوُرِن (تاریخ)
سوُرِن
(یا: سورنا) نامدارترین سردار تاریخ اشکانیان. نام او در منابع لاتین، سورِنِس ضبط شده است؛ و در ایران سورنا هم گفته می شود. سورن بر کراسوس، یکی از سه کنسول امپراتوری روم، در نبرد حَرّان یا کارِهِه غلبه یافت. نهادن تاج بر سر شاهان اشکانی، حق محفوظ خاندان سورن بود. موسی خورِنی، مورخ ارمنی، او را یکی از پسران آرشاویر (فرهاد چهارم) نوشته است. او پس از مرگ مهرداد سوم در ۵۵پ م، اُرُد اول را بر تخت شاهی نشاند. پس از پیروزی بر کراسوس، درباریان از او نزد شاه بدگویی کردند و ارد به اعدام او فرمان داد.

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد میکنم:
سورن و سهیل
سورن و سلن
سورن و هلن

سورن اسم محشریه به معنی شجاع و دلیر و جنگجو ایرانی اصیلم هس

سورن در زبان ترکی به معنی راننده است

سورن اسم یه گروه دوبلاژم هست

سلام اسم برادرم سورن است که معنای پهلوان دارد
واو از این اسم خوشش می آید

من اسمم سورن و الان 27 سال سنم و با این اسم زندگی کردم که بیشتر موفقیتامو مدیون نام نیکویم که پدرم برایم انتخاب کرده بود و همیشه معنای نامم به من انرژی و اعتماد بنفس بالایه داده

دلیر و پهلوان، توانا

نیرومند، توانمند
بنظرم سورن اسم زیباییه هم از نظر معنا هم آوا. من اسم پسر بزرگم سهیل هست و الان ۶ماهه باردارم و قراره اسمشو بزاریم سورن. که به سهیل هم بیاد

سورن نام منطقه ای از توابع اورامان تخت است

دلیر - پرتوان - دلاور

نام یکی ( واسپوهَران، واسپوران ) از هفت خاندان برتر ( سرآمد ) اشکانی ( پارتی ) که در سَجِستان ( سیستان ) فرمانروایی می کردند!

اسم پسرانه - سورِن: تاخت، جولان، هجوم، یورش - نیرومند، قوی، مقتدر، مدیر، کاریزما! - پیروز، مؤفق - جنگجو، جنگاوَر، شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان

سورن به معنی سرگش و گستاخ هست و در فرهنگ ترکمن به اسب سرگش و حمله برنده سورن میگویند که ناماتومبیل سورن هم به این معناست


کلمات دیگر: