کلمه جو
صفحه اصلی

ورکشیدن

فارسی به انگلیسی

to raise the counter of

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بالا کشید ) گیوه ومانند آن ).

لغت نامه دهخدا

ورکشیدن. [ وَ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) ( در تداول عامیانه ) به سوی بالا برآوردن پاشنه خوابیده کفش را.

فرهنگ عمید

برکشیدن، بالا کشیدن.

واژه نامه بختیاریکا

( ور کشیدِن ) بر کشیدن؛ او را در معرض کامل کاری قرار دادن. مثلاً ور کشیدس ور چو یعنی برکشیدش بر چوب
( ور کشیدِن ) بر کشیدن؛ بالا بُردن. مثلاً شولارته ور کش یعنی شلوارت را برکش یا ور کشینس به دار یعنی بر کشیدنش بر دار
( ور کشیدِن ) بر کشیدن؛ سرقت نرم؛ بالاکشیدن؛ آرام آرام کش رفتن کش رفتن؛ دزدی در لباس رفاقت یا در بی خبری


کلمات دیگر: