کلمه جو
صفحه اصلی

ازر

فرهنگ اسم ها

اسم: آزر (پسر) (عربی، عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: azar) (فارسی: آزر) (انگلیسی: azar)
معنی: نام پدر ابراهیم خلیل ( ع )، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است

فرهنگ فارسی

( آزر ) نام پدر ابراهیم خلیل . این نام در قران در سوره ( الانعام ) آیه ۷۶ آمده ولی در مدارک قدیمه بعنوان نام پدر ابراهیم یاد نشده و نام حقیقی او تارح یا تارخ است . فرنکل بدلایلی [ عازر ] و [ آزر ] را ما خود از کلمه عبری الاذر دانسته گوید آن نام خادم وفادار ابراهیم بود . آزر به [ بتگر ] و [ بت تراش ] معروف است .
نام پدر ابراهیم پیغامبر
موضعی در جنوب غربی خلیج فارس

لغت نامه دهخدا

ازر. [ اُ زُ ] (ع اِ) ج ِ اِزار.


ازر. [ اُ ] (ع اِ) جای بستن ازار. محل بستن بند تنبان .


ازر. [ ] (اِخ ) موضعی در جنوب غربی خلیج فارس : شهرستان آنرا [ بحرین را ] هجر گفته اند اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آنرا بالحسا و قطیف و ازر و الاره و فروق و بینونه و سابون و دارین و غابه از ملک عرب شمرده اند اکنون جزیره ٔ بحرین داخل فارس است و از ملک ایران . (نزهة القلوب جزو 3 ص 137).


ازر. [ اَ ] (ع مص ) احاطه . احاطه کردن . || اعانت . (آنندراج ). یاری کردن . معاونت . || نیرومند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) قوّت . || ضعف . ناتوانی . || پشت . (مهذب الاسماء). ظهر. ج ، اُزور. (مهذب الاسماء).قوله تعالی : اشدد به ازری (قرآن 31/20)؛ ای ظهری .


ازر. [ اِ ] (ع اِ) اصل . || چادر.


( آزر ) آزر. [ زَ ] ( اِمص ، اِ ) مخفف آزار. ( برهان ). || ( ص ) کج طبع. ( برهان ).

آزر. [ زَ ] ( فعل امر ) صیغه امر از آزردن :
نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم
شکست خامه مانی و رنده آزر
نگار آزر و مانی غلام صورت اوست
ز من بدین که بگفتم گر آزری آزر.
سوزنی.

آزر.[ زَ ] ( ع ص ) اسبی که هر دو ران سپید دارد و دو پای پیشین سیاه یا برنگی دیگر. || اسب که سرین وی سپید بود. ( مهذب الاسماء ). || دشنام گونه ای که معنی آن کج طبع یا لنگ یا خرف یا مخطی است.

آزر. [ زَ ] ( اِخ ) نام پدر ابراهیم پیغامبر علیه السلام. و او را آزر بت گر و آزر بت تراش نیز گویند :
دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم
چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند.
ناصرخسرو.
ابراهیم را چه زیان که آزر پدر اوست و آزررا چه سود که ابراهیم پسر اوست ؟ ( خواجه عبداﷲ انصاری ).
نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم
شکست خامه مانی و رنده آزر.
سوزنی.
و سنت جاهلان است که چون بدلیل از خصم فرومانند سلسله خصومت جنبانند چون آزربت تراش که... ( گلستان ).
هنر بنمای اگر داری نه گوهر
گل از خارست و ابراهیم از آزر.
سعدی.
و گفته اند که نام پدر ابراهیم تارخ است و آزر عم ابراهیم است. || نام بتی. ( مهذب الاسماء ) ( ربنجنی ). || نام بتی که تارخ پدر ابراهیم سادن و خادم او بوده است.

آزر. [ زَ ] ( اِخ ) نام ناحیه ای میان سوق اهواز [ خوزیان واچار ] و رامهرمز. || مدینه آزر؛ نام شهری بوده میان بصره و کوفه ، و آن را اَطد و اَطط نیز می نامیده اند.
ازر. [ اَ ] ( ع مص ) احاطه. احاطه کردن. || اعانت. ( آنندراج ). یاری کردن. معاونت. || نیرومند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) قوّت. || ضعف. ناتوانی. || پشت. ( مهذب الاسماء ). ظهر. ج ، اُزور. ( مهذب الاسماء ).قوله تعالی : اشدد به ازری ( قرآن 31/20 )؛ ای ظهری.

ازر. [ اِ ] ( ع اِ ) اصل. || چادر.

ازر. [ اُ ] ( ع اِ ) جای بستن ازار. محل بستن بند تنبان.

ازر. [ اُ زُ ] ( ع اِ ) ج ِ اِزار.

ازر. [ ] ( اِخ ) موضعی در جنوب غربی خلیج فارس : شهرستان آنرا [ بحرین را ] هجر گفته اند اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آنرا بالحسا و قطیف و ازر و الاره و فروق و بینونه و سابون و دارین و غابه از ملک عرب شمرده اند اکنون جزیره بحرین داخل فارس است و از ملک ایران . ( نزهة القلوب جزو 3 ص 137 ).

دانشنامه عمومی

آزر. آزَر نامی است که در قرآن به نام عموی ابراهیم آمده است. مفسران شیعه و سنی دربارهٔ آزر اختلاف نظر دارند.
روایاتی که می گوید: پدران و اجداد پیامبر تا آدم هر کدام بهترین فرد زمان خود بوده اند (این احادیث را از «صحیح بخاری» و «دلائل النبوه» بیهقی و مانند آن نقل نموده است).
روایاتی که می گوید: در هر عصر و زمانی افراد موحد و خداپرست وجود داشته است.
بیشتر مفسران شیعه، آزر را، نه پدر ابراهیم، بلکه عموی او شمرده اند. همچنین در برخی روایات، نام پدر ابراهیم را مانند تورات، تارح دانسته اند. قرآن از بت پرستی و بت تراشی آزر سخن گفته است و ابراهیم در چندین جای قرآن با او مجادله کرده است. مفسران شیعه، معمولاً کلمه أب را در این آیات قرآن، پرورش دهنده معنا کرده اند. دلیل این که این مفسران، آزر یاد شده در قرآن را عمو یا پدربزرگ مادری ابراهیم دانسته اند، روایتی است که بر اساس آن پدران محمد تا آدم، همگی یکتاپرست بوده اند؛ چون ابراهیم نیز در بین نیاکان محمد است و پدر او هم در نسب نامه محمد قرار می گیرد، به همین دلیل آزر را مشرک و تارح را یکتاپرست دانسته اند. مفسران و مترجمان معاصر قرآن از شیعیان نیز، چنین تعبیری را پذیرفته اند. در قصص قرآن، آزر جد مادری ابراهیم دانسته شده است. علی شریعتی، روایات مربوط به تارح را بی اساس دانسته و آزر را پدر ابراهیم پنداشته است. البته چنین تفسیری ویژه شیعیان نیست و در برخی کتب اهل سنت نیز دیده شده است.
فخر رازی در تفسیر کبیر، سخن کسانی را که گفته اند آزر پدر ابراهیم نبوده، رد کرده و گفته است سخن ایشان بر اخبار یهود مستند است. محمد بن جریر طبری در تفسیر تبیان، آزر را پدر ابراهیم دانسته و به گفته محمد بن اسحاق صاحب کتاب المغازی استناد کرده است.
بنا به گفته تورات و تفاسیر آن، مانند میدراش رباه، که منبع برخی روایات اسلامی شمرده می شود، نام پدر ابراهیم تارح است. میدراش رباه و همچنین کتاب هاگادا به بت پرست بودن تارح و مخالفت او با ابراهیم اشاره کرده است؛ وی دو پسر به نام های ابراهیم و هاران داشت که هر دو به دستور نمرود کشته شدند؛ تارح در کلمه به معنی دوره گرد است که بنا به هکده، به دلیل سفرهای بسیارش به او تارح می گفته اند.

دانشنامه آزاد فارسی

آزر. در قرآن پدر، نیای پدری، یا نیای مادری ابراهیم. در انعام (۷۴) از او به پدر ابراهیم (أبیه) یاده شده است. بیشتر مفسران عامه، او را پدر واقعی و صُلبی ابراهیم دانسته اند. ابراهیم بارها پدرش را از شرک و بت پرستی باز می دارد (مریم، ۴۲ـ ۴۵؛ انبیاء، ۵۲). برخی متکلمان، چون معتقد به عصمت انبیاء و پاکدامنی تبار آنان از شرک هستند، از پذیرش این که آزر پدر ابراهیم بوده، ابا دارند. انکار مفسران از آن رو است که نام اصلی پدر ابراهیم در دیگر منابع تارِح آمده است. شاهد دیگر آن که در میان اعراب رسم است که عمو و دایی را پدر (أب) و خاله را مادر (اُم) می نامند. علامۀ مجلسی اخباری را که در آن ها نام پدر ابراهیم آزر آمده است بر تقیه حمل می کند. ابراهیم برای او دعای خیر کرد و نوید داد که از خداوند بر او آمرزش بخواهد و چنین کرد (مریم، ۴۷؛ شعرا، ۸۶) و چون آزر به راه راست نیامد از او دوری جست (توبه، ۱۱۴).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آزر. آزَر، از اعلام قرآن
بیشتر مفسران عامه به استناد همین آیه، آزر را پدر صلبی ابراهیم (علیه السلام) دانسته اند. در برابر، مورخانی که نام پدر ابراهیم را تارَخ یا تارَح یاد کرده اند، محتمل می شمارند که از این دو نام، یکی نام پدر ابراهیم و دیگری لقب او بوده است. کسانی نیز گفته اند که آزر در برخی زبان های غیرعربی، کلمه ای نکوهش آمیز است و گروهی آن را نام بتی دانسته اند که معبود پدر ابراهیم بوده است.
فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۳۲.
قرآن کریم حکایت می کند که ابراهیم خلیل آزر را به دوری از بت ها و ترک راه شیطان و پیمودن راه راست فراخواند و از عذاب خداوند برحذر داشت.
انعام/سوره۶، آیه۶.
(۱) قرآن کریم.(۲) ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱، ص۹۴_۱۰۰، بیروت، دارصادر، ۱۹۷۹م.(۳) خزائلی، محمد، اعلام القرآن، ص۵۵_۵۹، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۰ش.(۴) رشیدرضا، محمد، المنار، ج۷، ص۵۳۴_۵۵۳، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.(۵) زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ذیل «آزر».(۶) طباطبائی، محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م.(۷) طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۱، ص۲۳۴، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۹-۱۸۸۱م.(۸) فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.(۹) نیشابوری، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، ص۷۲_۷۳، بیروت، دارالکتب، ۱۹۸۱م.(۱۰) یعقوبی، ابن واضح، تاریخ، ج۱، ص۲۱_۲۸، بیروت، دار صادر.

گویش مازنی

از بادهای شبانه روزی منطقه ی خزر جنوبی که شب هنگام از کوه ...


/ozer/ از بادهای شبانه روزی منطقه ی خزر جنوبی که شب هنگام از کوه البرز به سوی دریا وزد

پیشنهاد کاربران

یاری داد. نیرو داد


آزَر ( اوستایی ) آزردن، اذیت کردن، آزارـ عذاب دادن

اسم پدر حضرت ابراهیم خلیل ( ع )
شهر سعدی :
هنر بنمای اگر داری نه گوهر
گل از خار است و ابراهیم از آزر


کلمات دیگر: