کلمه جو
صفحه اصلی

تکش

فارسی به عربی

هجوم

فرهنگ اسم ها

اسم: تکش (پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: takaš) (فارسی: تکش) (انگلیسی: takash)
معنی: نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان

مترادف و متضاد

attack (اسم)
حمله، تجاوز، یورش، تعرض، تاخت، تاخت و تاز، تکش، اصابت یا نزول ناخوشی

inroad (اسم)
تعدی، حمله، تاخت و تاز، تکش، تهاجم، هجوم

فرهنگ فارسی

ابو المظفر علائ الدین بن ایل ارسلان پادشاه ایران از سلسله خوارزمشاهیان ( جل. ۵۶۸ - ف. ۵۹۶ ه. ق . ) وی ری و اصفهان را بر ممالک خوارزمشاهی افزود .
( اسم ) استخوان و تخم انگور هست. انگور .

لغت نامه دهخدا

تکش. [ ت َ ک َ ] ( اِ ) استخوان انگور. ( صحاح الفرس ). تخم و دانه انگور را هم گفته اند. ( برهان ). هسته انگور. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تکز تکژ و تکس شود. || مخفف ته کش ، بمعنی ته نشین :
تکش با تلاوش درآمیخته
چنین رودی از هر دو انگیخته.
نظامی ( اقبالنامه چ وحید ص 180 ).

تکش. [ ت َ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از ملوک و سلاطین است. ( برهان ). نام سلطان تکش خان خوارزمی پسر سلطان اتسز خوارزمشاه بود. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). پادشاه پنجم از سلسله خوارزمی... ( از ناظم الاطباء ). سلطان علاءالدین ، تکش بن ایل ارسلان که در سال 596 درگذشت. ( از تاریخ مغول اقبال ص 8 ) :
ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش
خسرو گیتی علاءالدین و الدنیا تکش.
کمال اسماعیل ( از انجمن آرا ).
تکش با غلامان یکی راز گفت
که این را نباید بکس باز گفت.
سعدی.
رجوع به تاریخ مغول اقبال و تاریخ سیستان و تاریخ گزیده و لباب الالباب و تاریخ جهانگشا و حبیب السیر و اخبار الدولة السلجوقیه و کامل ابن اثیر ج 10 ص 48 و 55 شود.

تکش . [ ت َ ک َ ] (اِ) استخوان انگور. (صحاح الفرس ). تخم و دانه ٔ انگور را هم گفته اند. (برهان ). هسته ٔ انگور. (ناظم الاطباء). رجوع به تکز تکژ و تکس شود. || مخفف ته کش ، بمعنی ته نشین :
تکش با تلاوش درآمیخته
چنین رودی از هر دو انگیخته .

نظامی (اقبالنامه چ وحید ص 180).



تکش . [ ت َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از ملوک و سلاطین است . (برهان ). نام سلطان تکش خان خوارزمی پسر سلطان اتسز خوارزمشاه بود. (انجمن آرا) (آنندراج ). پادشاه پنجم از سلسله ٔ خوارزمی ... (از ناظم الاطباء). سلطان علاءالدین ، تکش بن ایل ارسلان که در سال 596 درگذشت . (از تاریخ مغول اقبال ص 8) :
ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش
خسرو گیتی علاءالدین و الدنیا تکش .

کمال اسماعیل (از انجمن آرا).


تکش با غلامان یکی راز گفت
که این را نباید بکس باز گفت .

سعدی .


رجوع به تاریخ مغول اقبال و تاریخ سیستان و تاریخ گزیده و لباب الالباب و تاریخ جهانگشا و حبیب السیر و اخبار الدولة السلجوقیه و کامل ابن اثیر ج 10 ص 48 و 55 شود.

فرهنگ عمید

= تکژ

تکژ#NAME?


دانشنامه عمومی

تکش، روستایی از توابع بخش پیشین شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان پیشین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۴۱ نفر (۴۹خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

تَکِش
هر چه بیشتر به واژه های تُرکی مانند این برمی خوریم بیشتر پی می بریم که زبان تُرکی همان زبان تورانیان باستان است. اقوام و طایفه و دودمان های ایرانی
داموَرز که در دشت های سرد روسیه کنونی می زیستند:
تَکِش : نام کارواژه یا اسم یا حاصل مصدر از کارواژهء تَکیدن و واژه های گرفته شده از آن : تَک ، تکیدن ، تَکاندن ، تکاور ، تکوَر ، پاتَک ( پادتک ) ، تَکیده
و هم چنین هم ریشه با : attack


کلمات دیگر: