کلمه جو
صفحه اصلی

نافرخ

فارسی به انگلیسی

unfortunate, ill-fated

unfortunate


لغت نامه دهخدا

نافرخ. [ ف َرْ رُ ] ( ص مرکب ) که فرخ نبود. مشؤوم. شوم. نامیمون. نحس. نامبارک. که فرخنده و فرخ و میمون نیست. مقابل فرخ :
مخالفان تو بی فرهند و بی فرهنگ
منازعان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی.
از این نافرخ اختر می هراسم
فساد طالعش را می شناسم.
نظامی.
رجوع به فرخ شود.

فرهنگ عمید

نامبارک، شوم.


کلمات دیگر: