کلمه جو
صفحه اصلی

ناردین

فرهنگ اسم ها

اسم: ناردین (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: nārdin) (فارسی: ناردین) (انگلیسی: nardin)
معنی: گیسو، زلف، ( در گیاهی ) گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، آبی، سفید و زرد، ( در گیاهی ) گیاه این گل پیازدار، علفی، پایا، و از خانواده ی سوسن است، ( در گیاهی ) خوشه ی بعضی گیاهان مانند جو و گندم، ( در قدیم ) ( به مجاز ) موی صورت

فرهنگ فارسی

از ولایات هندوستان است که در سال ۴٠۴ ه.ق . به تصرف سلطان محمود غزنوی در آمد .
( اسم ) ۱ - سنبل الطیب ۲ - سنبل رومی . یا ناردین اقلیطی . سنبل رومی .

لغت نامه دهخدا

ناردین. ( اِ ) سنبل رومی. ( قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 214 ) ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( بحر الجواهر ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ شعوری ).سنبل رومی را گویند و آن زردرنگ می باشد و اگر در سرمه داخل کنند موی مژه را برویاند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). اسارون. ( فرهنگ دزی ). نردین و ناردین : سنبل رومی ، معرب نَرذُس یونانی است. ( اقرب الموارد ). سنبل الطیب. ( ناظم الاطباء ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: آن بیخی است به لون مشابه مامیران و عروق الصفر بود و به شکل اسارون ریشه ریشه داشته باشد لیکن ریشه آن باریکتر از ریشه اسارون بود. نیکوترین فربه تازه و خوشبوی و آنچه به سپیدی مایل بود بد باشد و طبیعت ناردین گرم بود در دوم و خشک بود در سیم. در کحلها کنند موی مژه برویاند و وی بول و حیض براند و ورم رحم را نافع بود. در طبیخ وی نشستن و یکدرم از وی فالج و لغوه را نافع باشد و اسحاق گوید مضر است به شش و مصلح وی کتیرا بود با عسل و بدل وی سنبل هندی بود. ( از اختیارات بدیعی ). و نیز رجوع به تاج المصادر بیهقی شود.اسم یونانی مطلق سنبل است. ( تحفه حکیم مؤمن ). کلمه یونانی است و اگر تنها گفته شود منظور سنبل هندی است. و اگر ناردین قلیطی گفته شود منظور سنبل اقلیطی یا سنبل رومی است و ناردین أوری سنبل جبلی و ناردین اعر با معنایش سنبل بری است و به سنبل جبلی و فرو و اسارون گفته می شود زیراهمه اینها را بری می گویند. ( ابن بیطار ج 2 ص 175 ).

ناردین. ( اِخ ) از ولایات هندوستان است و به سال 405 هَ. ق. به دست سلطان محمودغزنوی گشوده شد. مؤلف «تاریخ دیالمه و غزنویان » آرد: سلطان محمود در سال 404 جنگ بزرگ دیگری در محل ناردین یکی از نقاط صعب العبور هندوستان کرده است که درتاریخ محاربات این پادشاه اهمیت فراوان دارد. سلطان محمود با لشکریانی عظیم در اواخر پائیز سال 404 به جانب هندوستان حرکت کرد اما سرمای شدید مانع از ادامه راه شد و ناگزیر به غزنین مراجعت کرد و تا فرارسیدن بهار به رفع نواقص سپاه پرداخت و در آغاز سال 405عازم هندوستان شد و در چند منزلی ناردین صف آرائی کرد و پس از نبردی سخت و دادن تلفات بسیار بر ناردین دست یافت. ( از تاریخ دیالمه و غزنویان ص 240 و 241 ).

ناردین . (اِ) سنبل رومی . (قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 214) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (بحر الجواهر) (انجمن آرا) (فرهنگ شعوری ).سنبل رومی را گویند و آن زردرنگ می باشد و اگر در سرمه داخل کنند موی مژه را برویاند. (برهان قاطع) (آنندراج ). اسارون . (فرهنگ دزی ). نردین و ناردین : سنبل رومی ، معرب نَرذُس یونانی است . (اقرب الموارد). سنبل الطیب . (ناظم الاطباء). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: آن بیخی است به لون مشابه مامیران و عروق الصفر بود و به شکل اسارون ریشه ریشه داشته باشد لیکن ریشه ٔ آن باریکتر از ریشه ٔ اسارون بود. نیکوترین فربه تازه و خوشبوی و آنچه به سپیدی مایل بود بد باشد و طبیعت ناردین گرم بود در دوم و خشک بود در سیم . در کحلها کنند موی مژه برویاند و وی بول و حیض براند و ورم رحم را نافع بود. در طبیخ وی نشستن و یکدرم از وی فالج و لغوه را نافع باشد و اسحاق گوید مضر است به شش و مصلح وی کتیرا بود با عسل و بدل وی سنبل هندی بود. (از اختیارات بدیعی ). و نیز رجوع به تاج المصادر بیهقی شود.اسم یونانی مطلق سنبل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کلمه ٔ یونانی است و اگر تنها گفته شود منظور سنبل هندی است . و اگر ناردین قلیطی گفته شود منظور سنبل اقلیطی یا سنبل رومی است و ناردین أوری سنبل جبلی و ناردین اعر با معنایش سنبل بری است و به سنبل جبلی و فرو و اسارون گفته می شود زیراهمه ٔ اینها را بری می گویند. (ابن بیطار ج 2 ص 175).


ناردین . (اِخ ) از ولایات هندوستان است و به سال 405 هَ . ق . به دست سلطان محمودغزنوی گشوده شد. مؤلف «تاریخ دیالمه و غزنویان » آرد: سلطان محمود در سال 404 جنگ بزرگ دیگری در محل ناردین یکی از نقاط صعب العبور هندوستان کرده است که درتاریخ محاربات این پادشاه اهمیت فراوان دارد. سلطان محمود با لشکریانی عظیم در اواخر پائیز سال 404 به جانب هندوستان حرکت کرد اما سرمای شدید مانع از ادامه ٔ راه شد و ناگزیر به غزنین مراجعت کرد و تا فرارسیدن بهار به رفع نواقص سپاه پرداخت و در آغاز سال 405عازم هندوستان شد و در چند منزلی ناردین صف آرائی کرد و پس از نبردی سخت و دادن تلفات بسیار بر ناردین دست یافت . (از تاریخ دیالمه و غزنویان ص 240 و 241).


فرهنگ عمید

سنبل رومی،ریشه ای شبیه مامیران.

جدول کلمات

سنبل رومی

پیشنهاد کاربران

من اسم دخترم ناردین هست.
به زبان ترکی ناردین یعنی دانه بهشتی انار.
حتمأ شنیدین که میگن تمام دانه های انار رو بخورین که توی انار یه دونه بهشتی هستش.
ناردین همون دونه بهشتی انار هست.

ناردین: گیاه خوشبو کننده



ناردین در سایت ثبت احوال ایران به این معنا آمده :
ناردین 1 - ( در گیاهی ) گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، آبی، سفید و زرد؛ 2 - ( در گیاهی ) گیاه این گل پیازدار، علفی، پایا، و از خانواده ی سوسن است؛ 3 - ( در گیاهی ) خوشه ی بعضی گیاهان مانند جو و گندم؛ 4 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) گیسو، زلف؛ 5 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) موی صورت.

ناردین. از ولایات هندوستان است و به سال 405 هَ. ق. به دست سلطان محمودغزنوی گشوده شد


کلمات دیگر: