( صفت ) منسوب به شک گمانی ظنی .
گله کرده شده یا اندک بیمار .
شکی . [ ش َ / ش ُک ْ کا ] (ع اِ)لگام سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
نظامی .
شکی . [ ش َ کی ی ] (ع ص ) گله کرده شده . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دردناک . || اندک بیمار. || گله مند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شکی . [ ش َک ْ کا ] (اِخ ) نام دهی در ارمنیه که از آن لگام و پوست آورند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شکی . [ ش َک ْ کی ] (ص نسبی ) منسوب به شک ، ظنی و وهمی . (ناظم الاطباء). نخو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شک شود.
شکی . [ ش َک ْ کی / ش ُک ْ کی ] (ص نسبی ) منسوب است به قریه ٔ شکی واقع در ارمینیة و لگام و پوست آن معروف است . (از اقرب الموارد).
شکی . [ ش َک ْی ْ ] (ع مص ) گله کردن در کار خود بسوی خدا. (ناظم الاطباء). رجوع به شکایة و شکیة شود.
(افغانی) گمان و تردید. || نام یکی از پنج شهرستان استان بدخشان در افغانستان.
تیره ای از طایفه ی علیشاهی ساکن در شهرستان کتول