کلمه جو
صفحه اصلی

کراهه

فرهنگ فارسی

ناپسند داشتن چیزی را . دوست نداشتن

لغت نامه دهخدا

کراهة. [ ک َ هََ ] (ع اِ) زمین درشت سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سختی . یقال : لقیت دونه کراهة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


کراهة. [ ک َ هََ ] (ع مص ) ناپسند داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). دوست نداشتن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کَره یا کُره . کَراهیة. مَکرَهة یا مَکرُهة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناپسند گردیدن . یقال : ما کان کریهاً فکره . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قبیح شدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دشوار داشتن . (دهار). دشخوار داشتن . (تاج المصادر بیهقی ).


گویش مازنی

/keraahe/ کرایه، مزد حمل و نقل

کرایه،مزد حمل و نقل



کلمات دیگر: