( مصدر ) کوبیدن مشک و بصورت گرد در آوردن آن مشک سودن .
مشک ساییدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مشک ساییدن. [ م ُ / م ِ دَ ] ( مص مرکب ) مشک کوبیدن و آن را مانند گرد درآوردن. مشک سودن. کنایه از پراکندن بوی خوش :
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید.
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید.
سعدی.
کلمات دیگر: