کلمه جو
صفحه اصلی

مصابه

فرهنگ فارسی

دردمند و مصیبت زده کردن یا رسیدن

لغت نامه دهخدا

( مصابة ) مصابة. [ م ُ ب َ ] ( ع مص ) دردمند و مصیبت زده کردن. ( منتهی الارب ). || رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مصاب.

مصابة. [ م ُ ب َ ] ( ع اِ ) مصیبت.( منتهی الارب ). || آفت. سختی. شدت نازلة. مصاب. مصوبة. ( اقرب الموارد ). عاهت. ( منتهی الارب ).

مصابة. [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبت .(منتهی الارب ). || آفت . سختی . شدت نازلة. مصاب . مصوبة. (اقرب الموارد). عاهت . (منتهی الارب ).


مصابة. [ م ُ ب َ ] (ع مص ) دردمند و مصیبت زده کردن . (منتهی الارب ). || رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مصاب .



کلمات دیگر: