( مصدر ) چیزی را برهن قبول کردن . استرهان : چون بکاری جو نروید غیر جو قرض تو کردی زکه خواهی گرو ? ( مولوی )
گرو خواستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گرو خواستن. [ گ ِ رَ / رُو خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) شیئی را به رهن قبول کردن. استرهان. ( تاج المصادر بیهقی ) :
چون بکاری جو، نروید غیر جو
قرض تو کردی ، ز که خواهی گرو؟
چون بکاری جو، نروید غیر جو
قرض تو کردی ، ز که خواهی گرو؟
مولوی.
کلمات دیگر: