کلمه جو
صفحه اصلی

خرقانی

فرهنگ فارسی

مسعود بن احمد خرقانی زهری مکنی به ابو مسعود از عالمان و فاضلان زمان خود بود و بعد از پدر خطیب خرقان شد پس از آن قاضی القضاه احمد بن سلیمان بزمان احمد بن جان قصد آن کرد که وی نایب او در قضائ خرقان باشد او استنکاف کرد و بکاشغر رفت و در آنجا درگذشت .

لغت نامه دهخدا

خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) حسین بن یوسف بن ابی یعقوب خرقانی ، مکنی به ابوعلی . امام و خطیب و فقیه بود و در سمرقند مجلس درس داشت . وی از امام خطیب ابوالقاسم محمودبن احمد زهری خرقانی حدیث کرد و از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ اوبسال 422 هَ .ق . اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی ).


خرقانی. [ خ َ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به خرقان.

خرقانی. [ خ َ ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن احمدخرقانی. رجوع به ابوالحسن علی بن احمد خرقانی شود.

خرقانی. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) احمدبن الحسین بن عبدالرحمن بن عبدالرزاق العبسی الشاشی خرقانی الفرانی ، مکنی به ابوالفتح ، از خرقان سمرقند بود و پدر او از شاش. او در خرقان چشم به جهان گشود ولی در قریه قراب بجبال سمرقند سکونت گزید. سمعانی نزد او به سمرقندکتبی چند از تصانیف سیدابوالحسن محمدبن محمد علوی حافظ بغدادی فراخواند. مرگ او بسال 505 هَ.ق. اتفاق افتاد و مولدش بسال 469 هَ.ق. ( از معجم البلدان ).

خرقانی. [ خ َ] ( اِخ ) احمدبن حسین بن یوسف خرقانی ، مشهور به «ماه اندرچه ». یکی از واعظان بود. از سیدابوالحسن محمدبن محمدبن زید حسینی علوی حدیث شنید و از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. او به فاریاب از نواحی خورجاقان به اواخر رمضان 499 هَ.ق. درگذشت. ( از انساب سمعانی ).

خرقانی. [ خ َ ] ( اِخ ) بکربن عبداﷲبن عبدالرحیم خرقانی. یکی از ائمه حدیث بود. عمر نسفی از او نام برده و گفته است که وی در عصر روز سه شنبه هیجدهم ذی قعده سال 424 هَ.ق. در جاکردیزه درگذشت و من بر او نماز گزاردم و او را احادیث بسیار است. ( از انساب سمعانی ).

خرقانی. [ خ َ ] ( اِخ ) حسین بن ابی شهاب بن احمدبن حمزةبن حسین بن قاسم بن حمزةبن حسین بن علی بن عبیداﷲبن عباس بن علی بن ابی طالب علوی خرقانی. پدر او ابوشهاب برادر سیدابوشجاع بود. او ازخطیب ابوالقاسم محمودبن احمد زهری حدیث نقل میکند واز او ابوحفص عمربن محمدبن احمد نسفی حافظ حدیث کرد. وی بسمرقند در رجب سال 424 هَ.ق. درگذشت و در مقابل جامع سمرقند بخاک سپرده شد. ( از انساب سمعانی ).

خرقانی. [ خ َ ] ( اِخ ) حسین بن یوسف بن ابی یعقوب خرقانی ، مکنی به ابوعلی. امام و خطیب و فقیه بود و در سمرقند مجلس درس داشت. وی از امام خطیب ابوالقاسم محمودبن احمد زهری خرقانی حدیث کرد و از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ اوبسال 422 هَ.ق. اتفاق افتاد. ( از انساب سمعانی ).

خرقانی. [ خ َ ] ( اِخ ) محمدبن جبریل بن یحیی بن جبریل بن صالح بن یوسف خرقانی. از محدثان بود. از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ وی بسمرقندبسال 505 هَ.ق. اتفاق افتاد. ( از انساب سمعانی ).

خرقانی. [ خ َ ] ( اِخ ) مسعودبن احمد خرقانی زهری ، مکنی به ابومسعود. از عالمان و فاضلان زمان خود بود و بعد از پدر خطیب خرقان شد، پس از آن قاضی القضاة احمدبن سلیمان بزمان احمدبن جان قصد آن کرد که وی نایب او در قضاء خرقان باشد، او استنکاف کرد وبکاشغر رفت و در آنجا درگذشت. ( از انساب سمعانی ).

خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن احمدخرقانی . رجوع به ابوالحسن علی بن احمد خرقانی شود.


خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) بکربن عبداﷲبن عبدالرحیم خرقانی . یکی از ائمه ٔ حدیث بود. عمر نسفی از او نام برده و گفته است که وی در عصر روز سه شنبه هیجدهم ذی قعده ٔ سال 424 هَ .ق . در جاکردیزه درگذشت و من بر او نماز گزاردم و او را احادیث بسیار است . (از انساب سمعانی ).


خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) حسین بن ابی شهاب بن احمدبن حمزةبن حسین بن قاسم بن حمزةبن حسین بن علی بن عبیداﷲبن عباس بن علی بن ابی طالب علوی خرقانی . پدر او ابوشهاب برادر سیدابوشجاع بود. او ازخطیب ابوالقاسم محمودبن احمد زهری حدیث نقل میکند واز او ابوحفص عمربن محمدبن احمد نسفی حافظ حدیث کرد. وی بسمرقند در رجب سال 424 هَ .ق . درگذشت و در مقابل جامع سمرقند بخاک سپرده شد. (از انساب سمعانی ).


خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) محمدبن جبریل بن یحیی بن جبریل بن صالح بن یوسف خرقانی . از محدثان بود. از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ وی بسمرقندبسال 505 هَ .ق . اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی ).


خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) مسعودبن احمد خرقانی زهری ، مکنی به ابومسعود. از عالمان و فاضلان زمان خود بود و بعد از پدر خطیب خرقان شد، پس از آن قاضی القضاة احمدبن سلیمان بزمان احمدبن جان قصد آن کرد که وی نایب او در قضاء خرقان باشد، او استنکاف کرد وبکاشغر رفت و در آنجا درگذشت . (از انساب سمعانی ).


خرقانی . [ خ َ رَ ] (اِخ ) احمدبن الحسین بن عبدالرحمن بن عبدالرزاق العبسی الشاشی خرقانی الفرانی ، مکنی به ابوالفتح ، از خرقان سمرقند بود و پدر او از شاش . او در خرقان چشم به جهان گشود ولی در قریه ٔ قراب بجبال سمرقند سکونت گزید. سمعانی نزد او به سمرقندکتبی چند از تصانیف سیدابوالحسن محمدبن محمد علوی حافظ بغدادی فراخواند. مرگ او بسال 505 هَ .ق . اتفاق افتاد و مولدش بسال 469 هَ .ق . (از معجم البلدان ).


خرقانی . [ خ َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به خرقان .


خرقانی . [ خ َ] (اِخ ) احمدبن حسین بن یوسف خرقانی ، مشهور به «ماه اندرچه ». یکی از واعظان بود. از سیدابوالحسن محمدبن محمدبن زید حسینی علوی حدیث شنید و از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. او به فاریاب از نواحی خورجاقان به اواخر رمضان 499 هَ .ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: