زیانکار و مزید علیه زیان چون نقصانی و نقصان .
زیانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زیانی. ( حامص ) اتلاف و نقصان و خسارت و خرابی و تباهی. ( ناظم الاطباء ). || زندگی. ( آنندراج ).
زیانی. ( حامص ) زیانکار و مزیدعلیه زیان ، چون نقصانی و نقصان. ( آنندراج ) :
نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل
گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .
زیانی. ( حامص ) زیانکار و مزیدعلیه زیان ، چون نقصانی و نقصان. ( آنندراج ) :
نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل
گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
زیانی . (حامص ) اتلاف و نقصان و خسارت و خرابی و تباهی . (ناظم الاطباء). || زندگی . (آنندراج ).
زیانی . (حامص ) زیانکار و مزیدعلیه زیان ، چون نقصانی و نقصان . (آنندراج ) :
نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل
گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .
نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل
گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .
محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
کلمات دیگر: