کلمه جو
صفحه اصلی

جهینه

فرهنگ فارسی

نام شراب فروشی که حصین را کشته بود .

لغت نامه دهخدا

جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] (اِخ ) ابن زیدبن لیث ، از قضاعة از قحطان جد جاهلی است . نسبت به آن جهنی میشود. فرزندان او در صعید مصر و بلاد اخیم و حلب فراوانند. (الاعلام زرکلی ). و رجوع به الامتاع ج 1 ص 199 شود.


( جهینة ) جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) قبیله ایست. ( منتهی الارب ) ( سمعانی ).قبیله دوم از قضاعة و از بنوجهینةبن زیدبن لیث بن سودبن اسلم بن الحاقی بن قضاعة و آن قبیله ایست بسیار بزرگ و نسبت بدان جُهَنی است. ( صبح الاعشی ج 1 ص 316 ).

جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) ابن زیدبن لیث ، از قضاعة از قحطان جد جاهلی است. نسبت به آن جهنی میشود. فرزندان او در صعید مصر و بلاد اخیم و حلب فراوانند. ( الاعلام زرکلی ). و رجوع به الامتاع ج 1 ص 199 شود.

جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) قلعه ایست به طبرستان. ( منتهی الارب ).

جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] ( اِخ ) نام شراب فروشی که حصین را کشته بود و میگفت :
تسائل عن حصین کل رکب
و عند جهینة الخبر الیقین.
و این مثل شد. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.

جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] (اِخ ) قبیله ایست . (منتهی الارب ) (سمعانی ).قبیله ٔ دوم از قضاعة و از بنوجهینةبن زیدبن لیث بن سودبن اسلم بن الحاقی بن قضاعة و آن قبیله ایست بسیار بزرگ و نسبت بدان جُهَنی است . (صبح الاعشی ج 1 ص 316).


جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] (اِخ ) قلعه ایست به طبرستان . (منتهی الارب ).


جهینة. [ ج ُ هََ ن َ ] (اِخ ) نام شراب فروشی که حصین را کشته بود و میگفت :
تسائل عن حصین کل رکب
و عند جهینة الخبر الیقین .
و این مثل شد. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.


دانشنامه عمومی

جُهَینه نام گروه بزرگی از عربهای بیابانگرد بود که در سده چهاردهم میلادی به شمال خاوری آفریقا کوچید و در راستای بخش نوبیه ای رود نیل (منطقه میان آبشارهای دوم و ششم) نشیمن گزید. برخی از جهینه ای ها دورتر رفته و در گله های خود را از بیابان باختری به چراگاه های پراکنده دارفور و کُردُفان در سودان امروزی بردند.
مک ایودی، کالین: اطلس تاریخی آفریقا، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز، تهران ۱۳۶۵خ. ص. ۸۵ و ص ۱۰۶.
بعدها یکی از طایفه های جهینه به نام عبدالعبید به پادشاهی مسیحی سوبا در آفریقا حمله کرده آن پادشاهی را سرنگون کرد. مردم جهینه امروزه مسلمان و سنی هستند.
قبیله جهینه را جهینه ابن صحار یا ابناء صحار نیز نامیده اند، چون اولین افرادی بودند که از صحرا گذشتند و به حجاز مهاجرت کردند.پیش از اسلام، قبیله جهینه با قبایل قحطانی تبار اوس و خزرج هم جوار بودند. این دو قبیله پس از مدتی شهرنشین شدند ولی جهینه صحرانشینی خود را حفظ کرد و زودتر از قبایل دیگر، بدون مقاومت به اسلام گروید و به مدینه مهاجرت کرد. آنها در مدینه مسجد و محله خاصی داشتند.
از تیره های معروف امروزی که تبارشان به جهینه می رسد عشیره های بقاره سودان هستند. بسیاری از مردم بقاره در قالب گروه جنجوید در آغاز سدهٔ ۲۱م به نسل کشی مردم مسیحی منطقه دارفور دست زده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] یکی از قبایل بزرگ حجاز در زمان خود بود که در سطح گسترده ای از این منطقه پراکنده بودند. اماکن بسیاری به نام این قبیله اضافه شده که معمولاً مضاف آن حذف می شود، به صورت نام مکان جلوه می کند؛ مثلا می گویند: «ذوالعشیره از جهینه است» و مرادشان سرزمین جهینه می باشد.
از مشهورترین بلاد جهینه «ینبع» است. اما پیشینیان دایره زیستگاه این قبیله را گسترش داده اند تا جایی که به تمام اراضی ساحل دریای سرخ، از نزدیک بندر رابغ تا «حقل» در مجاورت عقبه و از غرب ساحل به سمت شرق تا مدینه بلاد جهینه می گفتند. البته شکی نیست که جهینه در بیشترین بخش این سرزمین می زیسته اند. اما در عین حال قبایل دیگری نیز در اینجاها با آنان بسر می بردند. از جمله کوه های جهینه است: اشعر، اجرد، بواط، آره و قدس.
محمد محمدحسن شرّاب؛ "فرهنگ اعلام جغرافیایی، تاریخی در حدیث و سیره نبوی"؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.


کلمات دیگر: