احمد ابن اعین از فقهائ حنفی و او از ابوالحسن الکرخی فقه فرا گرفت و دور وقعه قرامطه در راه مکه کشته شد .
بردعی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بردعی . [ب َ دَ ] (ص نسبی ) منسوب است به بردع ، پشماگند فروش . (تفلیسی ). پالان گر و زین فروش و زین گر. (آنندراج ).
بردعی . [ ب َ دَ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به بردع و بردعه که نام شهری است در اقصای آذربایجان . (انساب سمعانی ) (ناظم الاطباء). رجوع به بردع و بردعه و برذعة شود :
با گلیم جهرمی میگفت نطع بردعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بردلست .
با گلیم جهرمی میگفت نطع بردعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بردلست .
نظام قاری .
بردعی . [ ب َ دَ ] (اِخ ) احمدبن اعین از فقهای حنفی و او از ابوالحسن الکرخی فقه فرا گرفت و در وقعه ٔ قرامطه در راه مکه کشته شد.
بردعی. [ب َ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بردع ، پشماگند فروش. ( تفلیسی ). پالان گر و زین فروش و زین گر. ( آنندراج ).
بردعی. [ ب َ دَ ی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به بردع و بردعه که نام شهری است در اقصای آذربایجان. ( انساب سمعانی ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به بردع و بردعه و برذعة شود :
با گلیم جهرمی میگفت نطع بردعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بردلست.
بردعی. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) احمدبن اعین از فقهای حنفی و او از ابوالحسن الکرخی فقه فرا گرفت و در وقعه قرامطه در راه مکه کشته شد.
بردعی. [ ب َ دَ ی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به بردع و بردعه که نام شهری است در اقصای آذربایجان. ( انساب سمعانی ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به بردع و بردعه و برذعة شود :
با گلیم جهرمی میگفت نطع بردعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بردلست.
نظام قاری.
بردعی. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) احمدبن اعین از فقهای حنفی و او از ابوالحسن الکرخی فقه فرا گرفت و در وقعه قرامطه در راه مکه کشته شد.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بردعی (ابهام زدایی). بردعی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابوسعید بردعی، فقیه حنفی و متکلّم معتزلی قرن سوم• ابوبکر بردعی، فقیه اصولی، از خوارج قرن سوم و چهارم
...
...
wikifeqh: بردعی_(ابهام_زدایی)
کلمات دیگر: