مکروهات
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مکروهه
لغت نامه دهخدا
مکروهات. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) چیزهایی که دارای کراهت باشد و هر چیز شرم آور و ناپاک و پلید و چیزهای ناپسند. ( ناظم الاطباء ). ج ِ مکروهه. || آفات. رنجها. محنتها. مصائب : آفریدگار تعالی... ساحت مجد و قباب معالی و جناب عالی خدایگان راستین کیخسرو زمان و زمین را... از هجوم مکروهات... مرفه الحال و منزه البال دارد. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 61 ). || ( اصطلاح فقهی ) اموری که ترک آن راجح است و فعل آن مرجوح است : ملابس چون ابریشم آزاد برمردان و در مکروهات چون فراش پوست سباع. ( کشف الاسرار ج 3 ص 598 ). و رجوع به مکروه معنی آخر شود.
کلمات دیگر: