ایزابلا «بلا» ماری سوان (به انگلیسی: Isabella "Bella" Marie Swan) شخصیت اصلی مجموعه کتاب های گرگ و میش نوشتهٔ استفانی میر است. چهار کتاب این مجموعه شامل گرگ و میش، ماه نو، خسوف و سپیده دم، عمدتاً از دید بلا روایت می شوند.
مجموعهٔ گرگ و میش
گرگ و میش (فیلم)
در کتاب اول، گرگ و میش، بلای هفده ساله، به فورکس در واشینگتن، نزد پدرش نقل مکان کرده و در آنجا پس از دیدار با خانوادهٔ مرموز کالن، عاشق ادوارد کالن می شود.او سپس در می یابد که اعضای این خانواده همگی خون آشام هستند.
در ماه نو ادوارد به خاطر این که می خواست بلا زندگی عادی داشته باشد او را ترک می کند و در این حین بلا متوجه می شود که دوستش جیکوب بلک یک گرگینه است و در این هنگام ادوارد به خانهٔ بلا زنگ می زند و میپرسد چارلی کجاس جیکوب هم حقیقت رو میگه که رفته خاک سپاری ول نگفت خاک سپاری کی ولی جیک دروغ نگفت واقعاً چارلی به خاکسپاری دوستش هری پدر لیا و ست رفته ادواردم که فکر میکند تصویری که الیس دیده درست است و در نتیجه ادوارد تصمیم می گیرد که پیش خاندان ولتری برود و از آن ها بخواهد که او را بکشند اما بلا به کمک آلیس، خواهر ادوارد او را نجات می دهد. در خسوف، بلا پس از آنکه به کمک خانوادهٔ کالن و گروه گرگینهی جیکوب بلک از دست گروهی از خون آشامان که رهبری آنان را زنی به نام ویکتوریا بر عهده داشت نجات می یابد، بودن با ادوارد را بر دوستی خود با جیکوب ترجیح می دهد و با ادوارد ازدواج می کند.
بلا در کتاب آخر این مجموعه، سپیده دم، پس از به دنیا آوردن فرزند نیمه خون آشامش، رنسمی کالن، با تزریق زهر ادوارد به قلبش به یک خون آشام تبدیل می شود. آن ها همچنین با خاندان ولتری درگیر می شوند اما با کمک دوستانشان این مشکل را حل می کنند.
مجموعهٔ گرگ و میش
گرگ و میش (فیلم)
در کتاب اول، گرگ و میش، بلای هفده ساله، به فورکس در واشینگتن، نزد پدرش نقل مکان کرده و در آنجا پس از دیدار با خانوادهٔ مرموز کالن، عاشق ادوارد کالن می شود.او سپس در می یابد که اعضای این خانواده همگی خون آشام هستند.
در ماه نو ادوارد به خاطر این که می خواست بلا زندگی عادی داشته باشد او را ترک می کند و در این حین بلا متوجه می شود که دوستش جیکوب بلک یک گرگینه است و در این هنگام ادوارد به خانهٔ بلا زنگ می زند و میپرسد چارلی کجاس جیکوب هم حقیقت رو میگه که رفته خاک سپاری ول نگفت خاک سپاری کی ولی جیک دروغ نگفت واقعاً چارلی به خاکسپاری دوستش هری پدر لیا و ست رفته ادواردم که فکر میکند تصویری که الیس دیده درست است و در نتیجه ادوارد تصمیم می گیرد که پیش خاندان ولتری برود و از آن ها بخواهد که او را بکشند اما بلا به کمک آلیس، خواهر ادوارد او را نجات می دهد. در خسوف، بلا پس از آنکه به کمک خانوادهٔ کالن و گروه گرگینهی جیکوب بلک از دست گروهی از خون آشامان که رهبری آنان را زنی به نام ویکتوریا بر عهده داشت نجات می یابد، بودن با ادوارد را بر دوستی خود با جیکوب ترجیح می دهد و با ادوارد ازدواج می کند.
بلا در کتاب آخر این مجموعه، سپیده دم، پس از به دنیا آوردن فرزند نیمه خون آشامش، رنسمی کالن، با تزریق زهر ادوارد به قلبش به یک خون آشام تبدیل می شود. آن ها همچنین با خاندان ولتری درگیر می شوند اما با کمک دوستانشان این مشکل را حل می کنند.
wiki: بلا سوان