کشتی گیر . پهلوان
کشتی ور
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کشتی ور. [ ک ُ وَ ] ( ص مرکب ) کشتی گیر. پهلوان. آنکه کشتی گیرد :
نه با کشتی وران زور آزمایم
نه با میخوارگان رامش فزایم.
نه با کشتی وران زور آزمایم
نه با میخوارگان رامش فزایم.
( ویس و رامین ).
کلمات دیگر: