کلمه جو
صفحه اصلی

نسح

فرهنگ فارسی

ریزه و شکست. پوست خرما و غلاف خرما و مانند آن که در تک خنور ماند . نساح . یا برداشتن و پرانیدن خاک را . یا طمع کردن .

لغت نامه دهخدا

نسح. [ ن َ ] ( ع اِ ) ریزه و شکسته پوست خرما و غلاف خرما و مانند آن که در تک خنور ماند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از معجم متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). نُساح. ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) برداشتن و پرانیدن خاک را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || طمع کردن. ( از معجم متن اللغة ). رجوع به نَسَح شود.

نسح. [ ن َ س َ ] ( ع مص ) آزمند گشتن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). طمع کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || چشم داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چشم داشت داشتن. ( از ناظم الاطباء ).

نسح . [ ن َ ] (ع اِ) ریزه و شکسته ٔ پوست خرما و غلاف خرما و مانند آن که در تک خنور ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نُساح . (معجم متن اللغة) (المنجد) (از اقرب الموارد). || (مص ) برداشتن و پرانیدن خاک را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (از المنجد). || طمع کردن . (از معجم متن اللغة). رجوع به نَسَح شود.


نسح . [ ن َ س َ ] (ع مص ) آزمند گشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). طمع کردن . (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || چشم داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چشم داشت داشتن . (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: