مث
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مث. [ م َث ث ] ( ع مص ) تراویدن خیک. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تراویدن روغن از خیک. ( ناظم الاطباء ). || دست در چیزی مالیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مالیدن دست یا مالیدن دست به مندیل یا گیاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مالیدن دست را به مندیل و یا گیاه. ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || روغن مالیدن بر سبلت یا سبلت مالیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روغن یا چربی مالیدن بر سبلت. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ریم و گوشت مرده زخم پاک کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پاک کردن از زخم چرک و ریم را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پراکندن و منتشر ساختن حدیث. ( از اقرب الموارد ).
مث. [ ] ( اِخ ) شهرکی است از تبت که به قدیم از چین بود. ( حدودالعالم چ دانشگاه ص 75 ).
مث . [ ] (اِخ ) شهرکی است از تبت که به قدیم از چین بود. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 75).
مث . [ م َ ] (اِ) شیره ٔ انگور و دوشاب و شیره ٔ خرما. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مث . [ م َث ث ] (ع مص ) تراویدن خیک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تراویدن روغن از خیک . (ناظم الاطباء). || دست در چیزی مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مالیدن دست یا مالیدن دست به مندیل یا گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مالیدن دست را به مندیل و یا گیاه . (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) . || روغن مالیدن بر سبلت یا سبلت مالیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روغن یا چربی مالیدن بر سبلت . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریم و گوشت مرده ٔ زخم پاک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاک کردن از زخم چرک و ریم را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکندن و منتشر ساختن حدیث . (از اقرب الموارد).