کلمه جو
صفحه اصلی

مثامنه

فرهنگ فارسی

هشت ملوکند از حمیر

لغت نامه دهخدا

( مثامنة ) مثامنة. [ م ُم َ ن َ ] ( ع مص ) بها کردن. ( منتهی الارب ). بها کردن وقیمت کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

مثامنة. [ م َ م ِ ن َ ] ( اِخ ) هشت ملوکند از حمیر که خود را از جهت فرق ثمانیة مثامنة گفتند. ( منتهی الارب ). نام هشت نفر از پادشاهان حمیر. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به لباب الانساب ج 2 شود.

مثامنة. [ م َ م ِ ن َ ] (اِخ ) هشت ملوکند از حمیر که خود را از جهت فرق ثمانیة مثامنة گفتند. (منتهی الارب ). نام هشت نفر از پادشاهان حمیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به لباب الانساب ج 2 شود.


مثامنة. [ م ُم َ ن َ ] (ع مص ) بها کردن . (منتهی الارب ). بها کردن وقیمت کردن . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).



کلمات دیگر: