اواره شدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
گردش کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، راهزنی دریایی کردن، اواره شدن، ول گردیدن
فرهنگ فارسی
( آواره شدن ) ( مصدر ) ۱ - دور شدن گم شدن . ۲ - از خانمان و وطن دور ماندن . یا آواره شدن از تخت و گاه . از سلطنت دور ماندن از تاج و تخت دور ماندن .
کلمات دیگر: