کلمه جو
صفحه اصلی

پی تی

فرهنگ فارسی

نام زنی غیبگوی در معبد دلف
لقمه پیته

لغت نامه دهخدا

پی تی. ( اِ ) دیزی کوچک. دیزی. تیَره ( در تداول مردم قزوین ). || آبگوشت.

پی تی. ( اِ ) پیچّی. ( در تداول مردم قزوین ). لقمه. پیته.

پی تی. ( اِخ ) نام زنی غیبگوی در معبد دلف. رجوع به پی تیا و ایران باستان ج 1 ص 272 و 665 و 667 و 749 و 781 و ج 2 ص 1214 و 1226 و 1227 شود ).

پی تی . (اِ) پیچّی . (در تداول مردم قزوین ). لقمه . پیته .


پی تی . (اِ) دیزی کوچک . دیزی . تیَره (در تداول مردم قزوین ). || آبگوشت .


پی تی . (اِخ ) نام زنی غیبگوی در معبد دلف . رجوع به پی تیا و ایران باستان ج 1 ص 272 و 665 و 667 و 749 و 781 و ج 2 ص 1214 و 1226 و 1227 شود).


دانشنامه عمومی

پیتی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره کند:
پیتی (خوراکی)
پیتی (خواننده)
IWL Pitty، نوعی اسکوتر (موتور)

پیتی (خوراکی). پیتی از غذاهای آذربایجانی است که در قفقاز و آسیای میانه نیز رواج دارد و از گوشت، گوجه فرنگی، سیب زمینی، و نخود تشکیل شده است.
پرونده های رسانه ای مربوط به پیتی در ویکی انبار
پیتی بسیار شبیه آب گوشت است.

گویش مازنی

/pi ti/ درپوش یا درزگیر پارچه ای & پیوسته – پیاپی – پشت هم

درپوش یا درزگیر پارچه ای


پیوسته – پیاپی – پشت هم


پیشنهاد کاربران

به معنی کشو. . . کشو کابینت آشپزخانه

نوعی پرنده دگویش محلی جنوب کشور


کلمات دیگر: