کلمه جو
صفحه اصلی

مبق

فرهنگ فارسی

مرد بسار گوی

لغت نامه دهخدا

مبق. [ م ِ ب َق ق ] ( ع ص ) ( از «ب ق ق » )مرد بسیارگوی. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).مرد پرگوی. ( ناظم الاطباء ). مِکثار. ( محیطالمحیط ).


کلمات دیگر: