کلمه جو
صفحه اصلی

عملاق

عربی به فارسی

ادم غول پيکر , نره غول , غول , قوي هيکل


غول پيکر


فرهنگ فارسی

ابن لاوذ فرزندان او عمالقه هستند که از اقوام باستانی حجاز باشند

لغت نامه دهخدا

عملاق. [ ع ِ ] ( ع ص ) آنکه بظرافت فریبد مردم را. ( از منتهی الارب ). کسی که با ظرافت خویش ترا بفریبد. ( از اقرب الموارد ).

عملاق.[ ع ِ ] ( اِخ ) ابن لاوذ. فرزندان او عمالقه هستند که از اقوام باستانی حجاز باشند. رجوع به عمالقة شود.

عملاق . [ ع ِ ] (ع ص ) آنکه بظرافت فریبد مردم را. (از منتهی الارب ). کسی که با ظرافت خویش ترا بفریبد. (از اقرب الموارد).


عملاق .[ ع ِ ] (اِخ ) ابن لاوذ. فرزندان او عمالقه هستند که از اقوام باستانی حجاز باشند. رجوع به عمالقة شود.



کلمات دیگر: