کلمه جو
صفحه اصلی

عملیه

عربی به فارسی

امکان , شدني بودن , اداره , گرداندن , عمل جراحي , عمل , گردش , وابسته به عمل , مراحل مختلف چيزي , پيشرفت تدريجي ومداوم , جريان عمل , مرحله , دوره عمل , طرز عمل , تهيه کردن , مراحلي را طي کردن , بانجام رساندن , تمام کردن , فرا گرد , فراشد , روند , فرايند


فرهنگ فارسی

از فرق مشبهه شیعه بوده اند

لغت نامه دهخدا

( عملیة ) عملیة. [ ع َ م َ لی ی َ ] ( اِخ ) از فرق مشبهه شیعه بوده اند. رجوع به خاندان نوبختی ص 260 شود.
عملیه. [ ع َ م َ لی ی َ / ی ِ ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به عمل. ( ناظم الاطباء ).
- رساله عملیه ؛ رساله مختصری که مجتهد حی ، فتاوی خود را در عبادات و بعضی از امور فقهی دیگر در آن نویسد.

عملیه . [ ع َ م َ لی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به عمل . (ناظم الاطباء).
- رساله ٔ عملیه ؛ رساله ٔ مختصری که مجتهد حی ، فتاوی خود را در عبادات و بعضی از امور فقهی دیگر در آن نویسد.


عملیة. [ ع َ م َ لی ی َ ] (اِخ ) از فرق مشبهه ٔ شیعه بوده اند. رجوع به خاندان نوبختی ص 260 شود.



کلمات دیگر: