( صفت ) آن که شکر افشاند شکرافشان . ۲ - شیرین سخن خوشگوی .
شکر پاش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شکرپاش. [ش َ ک َ ] ( نف مرکب ) آنکه شکر افشاند. شکرافشان. ( فرهنگ فارسی معین ). سخت شیرین. شیرین حرکات :
در مجلس عشرت ز ظریفی و لطیفی
خورشید شکرپاش و مه مشک فشان اوست.
در مجلس عشرت ز ظریفی و لطیفی
خورشید شکرپاش و مه مشک فشان اوست.
سنایی.
|| شیرین سخن. خوشگوی. ( فرهنگ فارسی معین ).کلمات دیگر: