کلمه جو
صفحه اصلی

سن سن

فارسی به انگلیسی

trade mark of a substance which perfumes the breath

فرهنگ فارسی

حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره پشت و گردن میباشد خوردن آن حرام است .

لغت نامه دهخدا

سنسن. [ س َ س َ ] ( ص ، اِ ) سخن نافصیح و غیربلیغ. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). سنسان. رجوع به سنسان شود.

سنسن. [ س ِ س ِ ] ( ع اِ ) حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است. ( منتهی الارب ). تیزی مهره های پشت. ( غیاث ) ( آنندراج ). سر استخوانهای سینه و کناره استخوانهای پهلو که در سینه است. ج ، سناسن. ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ). سر استخوان پهلو از سوی پشت. ج ، سناسن. ( مهذب الاسماء ). سر استخوانهای پهلو از سوی پشت یااز سوی سینه با تیزی مهره های پشت. ( یادداشت مؤلف ).رجوع به دزی ج 1 ص 693 شود. || تشنگی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || سر چرخ دول.( ناظم الاطباء ). سر چرخ دلو. سنسنة. ( منتهی الارب ).

دانشنامه عمومی

سن سن (کاشان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کاشان در استان اصفهان ایران است.
کانون فرهنگی شهدای سن سن کاشان
این روستا در دهستان میاندشت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۱۷۱۸ نفر (۵۱۴خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: