کلمه جو
صفحه اصلی

مبلی

فرهنگ فارسی

کهنه کننده

لغت نامه دهخدا

مبلی. [ م ُ ب َل ْ لی ] ( ع ص ) آن که ناقه را بر سر گور خداوندش بندد تا بمیرد. ( آنندراج ). آن که شتر بلیه را بر سر قبر صاحبش می بندد. ( ناظم الاطباء ). || آن که لباس می پوشاند. || کهنه کننده. || پاره کننده. || اتلاف کننده. ( ناظم الاطباء ).

مبلی. [ م ُ ] ( ع ص ) کهنه کننده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پاره کننده. || اتلاف کننده. || آزماینده. || آن که سعادتمند می گرداند. ( ناظم الاطباء ). || پاک کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || آن که کفایت میکند و راضی و خشنود می سازد. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || صاف کننده و جلا دهنده. ( ناظم الاطباء ).

مبلی . [ م ُ ] (ع ص ) کهنه کننده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پاره کننده . || اتلاف کننده . || آزماینده . || آن که سعادتمند می گرداند. (ناظم الاطباء). || پاک کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || آن که کفایت میکند و راضی و خشنود می سازد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || صاف کننده و جلا دهنده . (ناظم الاطباء).


مبلی . [ م ُ ب َل ْ لی ] (ع ص ) آن که ناقه را بر سر گور خداوندش بندد تا بمیرد. (آنندراج ). آن که شتر بلیه را بر سر قبر صاحبش می بندد. (ناظم الاطباء). || آن که لباس می پوشاند. || کهنه کننده . || پاره کننده . || اتلاف کننده . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: