مترادف تراس : ایوان، صفه، مهتابی، بام، پشت بام
برابر پارسی : ایوان، پادگانه، مهتابی
terrace
کرسي رياست را اشغال کردن , رياست کردن بر , رياست جلسه را بعهده داشتن , اداره کردن هدايت کردن , سرپرستي کردن
ایوان، صفه، مهتابی
بام، پشت بام
۱. ایوان، صفه، مهتابی
۲. بام، پشت بام
بهار خواب
(تُ) [ ع . ] (اِ.) ج . تُرُس . زمین سخت و محکم .
(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - بهارخواب . 2 - ایوان وسیع ، مهتابی .
تراس . [ ت َ راس س ] (ع مص ) با یکدیگر راز گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
تراس . [ ت َرْ را ] (ع ص ) سپرساز. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). سپردوز. (مهذب الاسماء) || خداوند سپر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(المنجد) (اقرب الموارد). سپردار. (مهذب الاسماء).
تراس . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تُرْس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به تُرس شود.
تراس . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) قسمت شمالی یونان قدیم که امروز در قسمت جنوب بلغارستان قرار دارد، و آن قسمت از تراس که اکنون در یونان واقع است ناحیه ایست که بلغارستان را از دریای مدیترانه جدا می سازد و 336700 تن سکنه دارد. نصراﷲ فلسفی در تاریخ قدیم فوستل دو کولانژ آرد: تراس یا تراسا و یا تراکس یکی از نواحی یونان قدیم بود که امروز بلغارستان و روملی «؟» از آن تشکیل یافته است . یونانیان قدیم زمانی تمام سرزمین اروپا را که در شمال یونان واقع بود تراس می گفتند. رجوع به تراکیا شود.
ایوان