مترادف تراز : هم سطح، هموار، آلت سنجش همواری سطح، سطح نما، آرایش، زینت، زردوزی، نقش ونگار، بالانس، تساوی، تعادل، مفاصاحساب، میزان، موازنه، صنوبر
متضاد تراز : ناهموار
level, balance, adornment
flush, even, level, spirit level
اسم ≠ ناهموار
همسطح، هموار
آلت سنجش همواری سطح، سطحنما
آرایش، زینت
زردوزی، نقشونگار
بالانس، تساوی، تعادل، مفاصاحساب، میزان، موازنه
صنوبر
۱. همسطح، هموار
۲. آلت سنجش همواری سطح، سطحنما
۳. آرایش، زینت،
۴. زردوزی، نقشونگار
۵. بالانس، تساوی، تعادل، مفاصاحساب، میزان، موازنه
۶. صنوبر ≠ ناهموار
(تَ) (اِ.) 1 - زینت . 2 - نقش و نگار پارچه . 3 - ابزاری در بنُایی که به وسیلة آن ناهمواری سطح چیزی را مشخص می کنند. 4 - مانده ، تتمه . 5 - تفاوت بین کل اقلام بستانکار و بدهکار در هر حساب (حسابداری ).
( ~.) [ په . ] (اِ.) پارچة ابریشمی .
تراز. [ ت َ ] (اِ) (اصطلاح فیزیک ) اسبابی است که بوسیله ٔ آن سطوح افقی را می توان تشخیص داد، برای تعیین اختلاف ارتفاع دو نقطه نیزبکار میرود. از اقسام آن تراز آبی ، تراز هوائی و تراز بنائی است . تراز آبی از دو لوله تشکیل یافته که بیکدیگر مربوطند و داخل آنها مملو از آب میباشد، سطح آب در هر لوله بواسطه ٔ خاصیت ظروف مرتبطه در روی یک سطح افقی است . تراز هوایی لوله ٔ خمیده ایست که در داخل آن مایع سریعالحرکتی ریخته اند و حباب هوائی نیز درداخل مایع در حرکت است ، چون آلت را بر روی سطح افقی قرار دهند در منتهی حد انحنا که علامتی دارد میایستد. تراز بنائی مثلثی است متساوی الساقین که از رأس آن شاقولی آویخته شده که چون قاعده ٔ مثلث بر سطح افقی قرار گیرد انتهای شاقول بر وسط قاعده واقع میگردد.
تراز. [ ت َ ] (اِ) اختلاف دارایی و بدهی در حساب . بالانس . (فرهنگستان ).
تراز. [ ت َ ] (اِ) حاصل جنسی که از گاو و گوسفند و بز و گاومیش ماده ،عاید صاحب آن شود، چنانکه به تراز دادن گاو و گوسفند و غیره ، دادن آنها بکسی ، با شرط آنکه او سالی فلان مقدار روغن و غیره بصاحب آن بپردازد. دندانی دادن .
تراز. [ ت َ ] (ع اِ) بیماری گوسفند که درحال کُشَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || موت ناگهانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد).
فرخی .
قطران (از انجمن آرا).
قطران .
قطران (از انجمن آرا).
منوچهری .
ناصرخسرو.
عنصری (از انجمن آرا).
فرخی .
سنائی .
فرخی .
فرخی .
قطران (از انجمن آرا).
قطران (از انجمن آرا).
قطران (از انجمن آرا).
ناصرخسرو.
۱. ابزاری که بهوسیلۀ آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم میکنند، و آن عبارت از یک لولۀ شیشهای است که مایعی با یک حباب هوا در آن وجود دارد و آن را در یک قاب یا پایۀ چوبی یا فلزی قرار داده و هرگاه آن را روی یک سطح افقی و هموار بگذارند حباب هوا در وسط تراز میایستد و اگر در جای ناهموار و پست و بلند بگذارند حباب هوا به طرف راست یا چپ میرود.
۲. (بانکداری) مبلغی معادل اختلاف بدهکار و بستانکار در حساب.
۳. [قدیمی] زردوزی جامه.
۴. [قدیمی] پارچۀ ابریشمی.
۵. [قدیمی] نقشونگار پارچه.
۶. [قدیمی] زینت؛ آرایش.
〈 تراز کردن: (مصدر متعدی)
۱. معلوم کردن پستیوبلندی سطح چیزی بهوسیلۀ تراز.
۲. هموار ساختن و برابر کردن پستیوبلندی سطح زمین یا چیز دیگر.
1-مَرتبه 2-درجه | برای بیان مرتبه یا عنوان یک فرد یا یک شئ