عمل خواندن
خوانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوانی. [ خوا / خا ] ( حامص ) عمل خواندن. ( یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است.
- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.
- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن.
- ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن. لغز گفتن. مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن.
- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.
- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن.
- ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن. لغز گفتن. مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن.
کلمات دیگر: