( آرام دل ) مایه امید
ارام دل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( آرام دل ) آرام دل. [ م ِ دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مایه ٔتسلی خاطر. مایه امید. معشوق. معشوقه :
یکی تخته جامه هم نابرید
دو آرام دل کودک نارسید
روان را همی لعلشان نوش داد
بیاورد و یکسر بشیدوش داد.
نقش خیالی میکشم فال دوامی میزنم.
یکی تخته جامه هم نابرید
دو آرام دل کودک نارسید
روان را همی لعلشان نوش داد
بیاورد و یکسر بشیدوش داد.
فردوسی.
هرچند کآن آرام دل دانم نبخشد کام دل نقش خیالی میکشم فال دوامی میزنم.
حافظ.
کلمات دیگر: