کلمه جو
صفحه اصلی

ارکب

فرهنگ فارسی

اسب سواران

لغت نامه دهخدا

ارکب. [ اَ ک َ ] ( ع ص ) مرد کلان زانو. آدمی بزرگ زانو. ستبرزانو. || بعیر ارکب ؛ که یک زانو کلان تر دارد. شتر که یک زانوی وی بزرگتر از دیگری باشد. ( منتهی الأرب ). آنک یک زانوی وی بزرگتر باشد از دیگری. ( زوزنی ). آنک یک زانوی وی بزرگتر بود از دیگری. ( تاج المصادر بیهقی ).

ارکب. [ اَ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَکب. شترسواران.اسب سواران. شترسواران ده عدد و افزون. اسم جمع است یا جمع و گاهی برای اسپ سواران هم باشد. ( آنندراج ).

ارکب . [ اَ ک َ ] (ع ص ) مرد کلان زانو. آدمی بزرگ زانو. ستبرزانو. || بعیر ارکب ؛ که یک زانو کلان تر دارد. شتر که یک زانوی وی بزرگتر از دیگری باشد. (منتهی الأرب ). آنک یک زانوی وی بزرگتر باشد از دیگری . (زوزنی ). آنک یک زانوی وی بزرگتر بود از دیگری . (تاج المصادر بیهقی ).


ارکب . [ اَ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ رَکب . شترسواران .اسب سواران . شترسواران ده عدد و افزون . اسم جمع است یا جمع و گاهی برای اسپ سواران هم باشد. (آنندراج ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
رکب (۱۵ بار)


کلمات دیگر: