حاضر آمدن و عید کردن عید کردن
تعیید
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تعیید. [ ت َع ْ] ( ع مص ) ( از «ع ود» ) حاضر آمدن و عید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). عید کردن. ( زوزنی ). فراهم آمدن به روزعید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شهادت دادن قوم عید را. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: