کلمه جو
صفحه اصلی

مصوره

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مصور جمع : مصورات

لغت نامه دهخدا

( مصورة ) مصورة. [ م ُ ص َوْ وِ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ( اصطلاح پزشکی ) مصور. نام یکی از قوتهای تن است نزد طبیبان ، مانند جاذبه و ماسکه و دافعه و مولده و نامیه. مصوره یکی از هشت خادم نفس نباتی است. قوه ای که غذا را همرنگ جسم می گرداند. ( یادداشت مؤلف ). یکی از چهار قوه طبیعیه مخدومه. و هی تعرف بالمغیرة الثانیة و فعل هذه تخطیط الماء و تشکیله بالقوة فی الذکور و الفعل فی الاناث. ( یادداشت مؤلف ). قوتی است که صادر می شود از وی خطوط اعضا و شکلهای آن یعنی این قوت به اذن خالق هر جزو منی را می پوشاند صورت عضوی بروجهی که مقتضای نوع صاحب منی مختلط باشد، پس اگر منی مختلط از دو نوع باشد حیوان متولد از آن با هر دو نوع من وجه مشابهت میکند چنانچه بغل یعنی استر که شکل فرس می نماید و هم هم شکل حمار. ( غیاث ) ( آنندراج ).

مصورة. [ م ُ ص َوْ وِ رَ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) مصور. نام یکی از قوتهای تن است نزد طبیبان ، مانند جاذبه و ماسکه و دافعه و مولده و نامیه . مصوره یکی از هشت خادم نفس نباتی است . قوه ای که غذا را همرنگ جسم می گرداند. (یادداشت مؤلف ). یکی از چهار قوه ٔ طبیعیه ٔ مخدومه . و هی تعرف بالمغیرة الثانیة و فعل هذه تخطیط الماء و تشکیله بالقوة فی الذکور و الفعل فی الاناث . (یادداشت مؤلف ). قوتی است که صادر می شود از وی خطوط اعضا و شکلهای آن یعنی این قوت به اذن خالق هر جزو منی را می پوشاند صورت عضوی بروجهی که مقتضای نوع صاحب منی مختلط باشد، پس اگر منی مختلط از دو نوع باشد حیوان متولد از آن با هر دو نوع من وجه مشابهت میکند چنانچه بغل یعنی استر که شکل فرس می نماید و هم هم شکل حمار. (غیاث ) (آنندراج ).


پیشنهاد کاربران

نقاش ، تصویرگر، نقش زننده، خلاق🌠🌌

یکی از اسم های خاص دخترانه، به معنی نقاش ، تصویر گر است


کلمات دیگر: