(صفت ) نیم دار کهنه .یاسوخته نم داشت . پنبه یا پارچه ای از قماش کهنه (نیم دار نیم داشت ) که نیم سوخته و زغال شده باشد و آنرا در برابر آتش زنه ( از آهن و سنگ چخماخ ) گیرند تا اخگر ( جرقه ) از سنگ بجهد و در آن گیرد و آتش زند حراقه قو: من آن غافل نادانم که دم گرم تو مرا بر باد نشاند تا هوس سجاده بر روی آب افگندن پیش خاطر آوردم و چون سوخته نم داشت آتش درمن افتاد و قفای آن بخوردم ...
نیم دار و کهنه ٠
نیم دار و کهنه ٠