(مصدر ) نگاه دوختن بکسی . بوی نگاه کردن :نگاه استفهام آمیزش را بمن دوخت ...
نگاه دوختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نگاه دوختن. [ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) نگریستن. نگاه کردن.
- نگاه دوختن به چیزی یا به کسی ؛ در آن خیره شدن. بدان نگریستن.
- نگاه دوختن به چیزی یا به کسی ؛ در آن خیره شدن. بدان نگریستن.
کلمات دیگر: