کلمه جو
صفحه اصلی

تفریخ

فرهنگ فارسی

به خوشه نزدیک گشتن

لغت نامه دهخدا

تفریخ. [ ت َ ] ( ع مص ) به خوشه نزدیک گشتن کشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نوگیاه برآمدن از ریشه درخت. ( از اقرب الموارد ). || بچه برآوردن مرغ. ( تاج المصادر بیهقی ). چوزه برآوردن مرغ و بیضه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جوجه دار شدن مرغ و شکافته شدن بیضه و برآمدن جوجه از آن. ( از اقرب الموارد ). || از دل بدر رفتن ترس و بیم. || ترسیدن و رعبناک شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || سست گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آشکار شدن کار بعد اشتباه. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

درآمدن جوجه مرغ از تخم. || (شیلات) از تخم درآمدن ماهی. معادل Hatch در انگلیسی.


پیشنهاد کاربران

تفریخ:[ اصطلاح مرغ داری] اصطلاحی قدیمی که برای هچینگ به کار می رفته است. در کتب قدیمی ممکن است به این اصطلاح بر بخورید.

عملی که در آن لارو یا همان نوزاد حشره هایی بعضا بال دار مانند مگس، شروع به فعالیتی پر تکاپو و به ظاهر طاغت فرسا کرده که پس از سپری کردن دوره نخستین رشد داخل تخم برای خروج از آن برای ورود به دنیا از خود نشان میدهند را تفریخ گویند


کلمات دیگر: