کلمه جو
صفحه اصلی

شکایات

فرهنگ فارسی

جمع شکایت .

لغت نامه دهخدا

شکایات. [ ش ِ ] ( ع اِ ) ج ِ «شکایت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکایت شود.

پیشنهاد کاربران

معنی هندوستان و خوییش و شکایات و زهره اش و بدیرد و درست و مثل و ثروتمندی و غلامانش و سوغاتی و گران بها و بیان و پی در پی و صحنه


کلمات دیگر: