to end one's fasting before ending time, to break one's fast
روزه شکستن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
افطار کردن
پایان دادن به روزه قبل از زمان پایان آن
لغت نامه دهخدا
روزه شکستن. [ زَ/ زِ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) افطار کردن :
نی کارمرد روزه همت شکستن است
گر خضر آبش آرد عیش جوان کشد.
نی کارمرد روزه همت شکستن است
گر خضر آبش آرد عیش جوان کشد.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
افطار
کلمات دیگر: