کلمه جو
صفحه اصلی

روسبی

فرهنگ فارسی

( صفت ) زن بدکار فاحشه بد کاره .

لغت نامه دهخدا

روسبی. ( ص ) روسپی. این کلمه در زمان صحابه و تابعین نیز متداول بوده و به مرد هم اطلاق می شده : قال سفیان ابی عثیمه و اسمه سلمةبن مجنون قال کان بینی و بین رجل منازعة فقلت له یا روسبی. ( الکنی و الاسماء از یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به روسپی شود.

پیشنهاد کاربران

جنده

راکاره. [ رَ / رِ ] ( ص ) زن فاحشه و بدکاره. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شعوری ج 2 ورق 14 ) ( ناظم الاطباء ) ( شمس اللغات ) ( انجمن آراء ) . زن روسپی. ( ناظم الاطباء ) :
ای طبع تو بسته تر ز سنگ خاره
وی گاه سخن سرددم گه خواره
وی والده ٔ عزیز تو آنکاره
وی سگ بزبان بزدیت راکاره.
شرف شفروه ( از شعوری ) .

خشنی. [ خ ُ ] ( اِ ) زن فاحشه. زن فاجره. زانیه. روسپی. جنده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از برهان قاطع ) :
دشمن آل علی دانی که کیست
آن پدر کشخان و مادر خشنی است.
بندار رازی ( از فرهنگ جهانگیری ) .
اوباش آفرینش و خشنی طبیعتند.
خاقانی.
بروی زال و بسرخاب پنبه و ابره
بحیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب.
خاقانی.


کلمات دیگر: