کلمه جو
صفحه اصلی

تیاس

فرهنگ فارسی

موضعی است و در آن موضع لشکر بنو عمرو با لشکر بنو سعد دچار شد و غالب آمد

لغت نامه دهخدا

تیاس. ( ع مص ) متایسة. مزاولت و مکالبت و مدافعت نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تایس متایسة و تیاساً. رجوع به متایسة شود. ( ناظم الاطباء ). تایس قرنه متایسة و تیاساً؛ مارسه ُ. یقال :بینهم متایسة و تیاس. ( الاساس ، بنقل اقرب الموارد ).

تیاس. [ت َی ْ یا ] ( ع ص ) تکه بان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ممسک التیس و صاحبه. ( اقرب الموارد ).

تیاس. [ ت َی ْ یا ] ( اِخ ) لقب ولیدبن دینار است. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع ولیدبن دینار شود.

تیاس. [ ] ( اِخ ) موضعی است و درآن موضع لشکر بنوعمرو، با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

تیاس . (ع مص ) متایسة. مزاولت و مکالبت و مدافعت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تایس متایسة و تیاساً. رجوع به متایسة شود. (ناظم الاطباء). تایس قرنه متایسة و تیاساً؛ مارسه ُ. یقال :بینهم متایسة و تیاس . (الاساس ، بنقل اقرب الموارد).


تیاس . [ ] (اِخ ) موضعی است و درآن موضع لشکر بنوعمرو، با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).


تیاس . [ ت َی ْ یا ] (اِخ ) لقب ولیدبن دینار است . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع ولیدبن دینار شود.


تیاس . [ت َی ْ یا ] (ع ص ) تکه بان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ممسک التیس و صاحبه . (اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

تیاس (عربی: التیاس و همچنین معروف به الصفا) یک دهکده در بخش مرکزی سوریه و بخشی از استان حمص است و در شرق حمص و در میان بیابان سوریه قرار دارد.براساس سرشماری سال 2004 تیاس جمعیتی برابر 2,564 نفر دارد.
همچنین تیاس نزدیک پایگاه نیروی هوایی سوریه با همین نام و معروف به T4 قرار دارد. در سال های 1970 تا 1980 این پایگاه در اختیار نیروی هوایی شوروی بوده است که از آنجا هواپیماهای شوروی برای نظارت ناوگان دریایی آمریکا در دریای مدیترانه به پرواز در می آمدند.

گویش مازنی

/teyaas/ محل رویش درختان انجیلی و ممرز به مقدار زیاد & از مراتع لنگای عباس آباد

۱محل رویش درختان انجیلی و ممرز به مقدار زیاد


از مراتع لنگای عباس آباد


پیشنهاد کاربران

تیاس اسم ساکایی است استوارقامت از دوکلمه تی واس که کلمه اول ترکی که صاف ایستادنه واس اسم مرده




کلمات دیگر: