کلمه جو
صفحه اصلی

براعت استهلال

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنست که مصنف یا شاعر در ابتدای خطب. کتاب یا مطلع قصیده الفاظ چند ایراد کند که خواننده بمحض خواندن آنها از مقصد و مراد نویسنده و گوینده آگاه گردد .

فرهنگ معین

( ~ِ اِ تِ ) [ ع . ] (اِمر. )آن است که شاعر یا نویسنده در ابتدای شعر یا نوشتة خود، عباراتی را بیآورد که خواننده از همان آغاز دریابد که با چه نوعی از نوشته یا شعری سر و کار دارد.

دانشنامه عمومی

شگرف آغازی که قدیمیان علم بدیع آن را براعت استهلال می نامیدند یکی از آرایه های ادبی است.
نیک آغازی (حسن مطلع)
شگرف آغازی آنست که سخنور یا نویسنده آغاز سروده خود را چنین بنویسد که پیش زمینه مطلب اصلی سروده در آن گنجانده شده باشد یعنی خواننده با خواندن چند بیت آغازین شعر به درونمایه اصلی شعر پی ببرد.
کزازی، میرجلال الدین، زیباشناسی سخن پارسی ۳: بدیع، تهران: کتاب ماد، چاپ دوم، ۱۳۷۳خ.

دانشنامه آزاد فارسی

بَراعَتِ اِستِهلال
(براعت در لغت به معنای سرآمدشدن و استهلال به معنی بر بلندی آمدن برای جست وجوی ماه نو و به معنای نخستین گریۀ کودک پس از زادن) اصطلاحی در بدیع. آوردن مقدمه ای بر سخن است که ذهن خواننده را آمادۀ ورود به فضای آن اثر کند، مانند «وصف شب» فردوسی در آغاز داستان بیژن و منیژه: شبی چون شبه روی شسته به قیر/ نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] براعت إستهلال. بَراعَت ِ اِسْتِهْلال ، یکی از صنایع بدیع معنوی می باشد.
براعت در لغت به معنی کامل شدن در هنر و فضل و نیز به معنی تفوق و برتری است . استهلال مصدر باب استفعال به معنی دیدن هلال و بانگ کردن کودک ، یا آوای نوزاد است بدانگاه که از مادر زاده شود. در دانش بدیع و در « علم تقریض که عبارت است از دانستن کیفیت انشای شعر».


کلمات دیگر: