کلمه جو
صفحه اصلی

خنزر پنزری

فارسی به انگلیسی

tattered

فرهنگ معین

( ~. ) (ص نسب . ) (عا. ) دست - فروش ، کسی که اجناس کم بهاء می فروشد.

دانشنامه آزاد فارسی

خِنزِرپِنزِری
مرد یا زنی، معمولاً سالخورده، که اشیا و اجناس کهنه و بی ارزش و دورانداختنی را به بهایی نازل از کهنه خرهای دوره گرد می خرد و پس از جلا دادن، به بهایی بیشتر می فروشد. خنزرپنزری ها، به خلافِ دوره گردها، در مکانی مشخص بساط خود را پهن می کنند. خنزرپنزری های تهران، که در میدان سیداسماعیل گرد می آمدند، لوترۀ خاص خود را ابداع کرده بودند و همبستگی صنفی داشتند. شخصیت داستانیِ «پیرمردِ خنزرپنزری» در بوف کور صادق هدایت، نقش محوری و کلیدی دارد.

پیشنهاد کاربران

"خنزرپنزری" در کتاب بوف کور صادق هدایت آمده است. لطفا این واژه را نیز اضافه و برای آن معنا در نظر بگیرید

"خنزر پنزری" در یکی از آثار صادق هدایت آمده است. لطفا این واژه را شرح دهید!

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
آت آشغال، خرده ریزه - اسباب، اثاثیه، مَتاع، جنس، کالا
خِرت و پِرت! ( مرکّب اتباعی )
می توان بجای واژه عربی "سِمساری" از آن بهره برد!


کلمات دیگر: